معنی کلمه راهط در لغت نامه دهخدا
راهط. [ هَِ ] ( اِخ ) جایگاهی است در غوطه دمشق در سمت خاوری آن بعد از «موج عذراء» در کنار حمص هنگامی که از قصیر بسوی «ثنیة العقاب » بیایی ، جایگاه مذکور در طرف راست واقع شود و برخی آنرا نقعاء راهط نامیده اند:
ابوکم تلاقی یوم نقعاء راهط
بنی عبدشمس وهی تنفی و تقتل.( از معجم البلدان ).آن را مرج راهط نیز گویند و قضیه مشهوری بین قیس و تغلب درآن روی داده است : آنگاه که یزیدبن معاویه بسال 65 هَ. ق. درگذشت و پسرش معاویةبن یزید مدت یک صد روزبه خلافت نشست و سپس کناره گیری کرد مردم با عبداﷲبن زبیر بیعت کردند، ولی مروان بن حکم بتحریک عبیداﷲبن زیاد از بیعت سر پیچید و داعیه خلافت کرد و اهل شام بدو بیعت کردند ولی ضحاک بن قیص فهری با او از در مخالفت درآمد و در نتیجه مردم شام دو گروه شدند گروهی به اطراف ضحاک در مرج راهط گرد آمدند و گروه دیگر بطرفداری مروان برخاستند تا واقعه مشهور مرج راهط اتفاق افتاد و ضحاک در آن کشته شد و کار بر مروان قرار گرفت. ( از معجم البلدان ). مرج راهط، در جانب شرقی دمشق است. ( از متن اللغة ). موضعی است شرقی دمشق و آن راه روزی است. ( منتهی الارب ) .