راه کند
معنی کلمه راه کند در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه راه کند
وان که در سایهٔ تو راه کند بر سر خود جهان سیاه کند
غیر در دل مهل، که راه کند که چو ایزد درو نگاه کند
هر که در این راه کند خوابگاه یا سرش از دست رود یا کلاه
دود در خانه ای که راه کند در و دیوار آن سیاه کند
مکش عنان به سخن از طلب که همچو قلم سخن به راه کند رهروی که کاهل نیست
غول در ده مهل، که راه کند ده ده او را که ده تباه کند
گر نه حدیث او بدی جان تو آه کی زدی آه بزن که آه تو راه کند سوی خدا
لیک بسی راه کند طی هلال تا گذر آرد به مقام و کمال
به فرزانه فرمود تا هم ز راه کند نوش دارو بران زخم گاه
تا ترا پیش او چو راه کند او به دربان ترش نگاه کند