راه دیدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) انتظار حادثه و واقعه ای کشیدن. ( ناظم الاطباء ). کنایه از انتظار کشیدن. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ). || صلاح دیدن. صواب اندیشیدن. راهنمایی کردن : سپهبد چنان کرد کو راه دید همی دست از آن رزم کوتاه دید.فردوسی.|| کناره کردن و دوری کردن. ( ناظم الاطباء ). || چشیدن که مزه چیزها را دیدن باشد. || کنایه از جماع. ( لغت محلی شوشتر ).
معنی کلمه راه دیدن در فرهنگ فارسی
انتظار حادثه و واقعه کشیدن . یا صلاح دیدن . صواب اندیشیدن . یا کناره کردن و دوری کردن .
جملاتی از کاربرد کلمه راه دیدن
طریقت چیست عیبِ راه دیدن کم آزاری سبکباری گزیدن
طریقت چیست، عین راه دیدن سبکباری کم آزاری گزیدن
بدان پیر بخشایش کردگار که در راه دیدن کرد مردانه کار
جهان گرچه از راه دیدن پری است ز کردار دیو است و نر اژدهاست
تا به زجر و به فال نیک بود بر سر راه دیدن روباه
گوشها را در زمان حق شنیدن پنبهاند چشمها را در مقام راه دیدن نشترند