راندگان

معنی کلمه راندگان در لغت نامه دهخدا

راندگان. [ دَ / دِ ] ( اِ ) جمع رانده : و گفت ای ملعون میخواهی ایمان آوری و تو از جمله راندگانی. ( قصص الانبیاء ص 108 ). رجوع به رانده شود.

معنی کلمه راندگان در فرهنگ فارسی

جمع رانده

جملاتی از کاربرد کلمه راندگان

هم در بر خود خواندگان داری تو هم از درِ خود راندگان داری تو
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ صفت و نعت دوستان است، وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ حاصل کار بیگانگان است. ایشان نواختگان فضل‌اند، و اینان راندگان عدل. ضامن ایشان خداست، مصطفی پیشوا، و اللَّه رهنمای است. ضامن اینان رای است، و ابلیس پیشوا، و دوزخ سرای. مذهب ایشان «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌»، و مذهب اینان «ما أُرِیکُمْ إِلَّا ما أَری‌». ایشان را میگوید: یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، و اینان را میگوید: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ. بنگر تا چند فرق است. میان این دو فریق؟ فَرِیقاً هَدی‌ وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ.
تو دانی که در ده شتر راندگان ندانند احوال واماندگان
وَ الْیَتامی‌ و یتیمان اگر خویشاوند باشند و اگر نه، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من مسح رأس یتیم عنده لم یمسحه الّا اللَّه، کان له بکل شعرة یمرّ علیها یده حسنات، و من احسن الی یتیمة او یتیم عنده کنت انا و هو فی الجنة کهاتین، و قرن بین اصبعیه، وَ الْمَساکِینَ و درویشان و درماندگان، که راندگان خلق باشند و نواختگان حق، قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم لعلی ع «یا علی انک فقیر اللَّه فلا تنهر الفقراء و قرّبهم تقربا من اللَّه عز و جل».
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ خبرست از فضل او با دوستان، بفضل بی‌منّت. دوست را مینوازد، که ارحم الرّاحمین است بعدل بی‌علّت دشمن را می‌گدازد، که احکم الحاکمین است. دوست موج دریای کرم دید، بفضل او بیفروخت. دشمن زخم کبریاء قدم دید، بعدل او بسوخت عمر خطاب در بتخانه مقبول و سیّآت او مغفور، که: وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ عبد اللَّه ابی در مسجد مخذول و حسنات او مردود که: إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ. جرم بایسته در حلم خود پنهان میکند که: «ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ» و نابایسته را در کار خود سرگردان میدارد، که: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» درد نبایست را درمان نیست و حسرت راندگان را نهایت نیست:
یا امیرالمؤمنین از راندگان درگهم وز در آمرزگارم گوش بر بانک صلاست
بکن چندان که خواهی ناز بر من مزن چون راندگان آواز بر من
این صفت بیگانگان و سِمَت‌ِ راندگان است، بیا تا نشان آشنایان دهیم و حدیث مردان گوییم. ای مردی که بامداد سر از بالش برداری و شربت عشق ما نوشی نوشت باد. ای مردی که هر شب دل را بر آتش عشق ما کباب کنی و جگر از شوق ما خوناب مبارکت باد. ای یاری که تنت در درد ما می سوزد و جانت از محبت ما می افروزد، این سوختن بر مزیدت باد.
جهان و آخرت از راندگان راه تواند دو عالم از تو به یک حرف آشنا قانع
و گذران راندگان درگاه عزت را، چون قارون و فرعون و شداد و غیر ایشان از کفار و پادشاهان جبار را ملاحظه نماید و آیات کتاب کریم را بخواند و در آنها تأمل کند و ببیند که می فرماید: