رامش جان. [ م ِ ش ِ ] ( اِمرکب ) نام نواییست از مصنفات باربد جهرمی شیرازی که سالار بار پرویز بود. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). نام نوایی است. ( از برهان ) ( منتخب اللغات ) ( دهار ) ( شرفنامه منیری ). نام لحن هشتم از سی لحن باربد. ( برهان ). نام نوایی است از موسیقی. ( ناظم الاطباء ) : چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدا کردی زمانه.نظامی ( از آنندراج ).مغنی ره رامش جان بساز نوازش کنم زان ره دلنواز.نظامی.
معنی کلمه رامش جان در فرهنگ فارسی
یکی از الحان باربدی است .
جملاتی از کاربرد کلمه رامش جان
چنین داد پاسخ که فرمان کنم ز دیدار او رامش جان کنم
همه گوش دارید و فرمان کنید ز پیمان او رامش جان کنید
تو را با سپاه تو مهمان کنم زدیدار تو رامش جان کنم
چو کردی رامش جان را روانه ز رامش، جان فدا کردی زمانه
سرور دلم: رامش جان من فدا گشته در راه جانان من
مغنی ره رامش جان بساز نوازش کنم زان ره دلنواز
بصد غنج و دلال آنمه درآمد از درم ناگه زمی شد رامش جان و زچنگ و عود رامشگر
کی آسایش و رامش جان برد کسی کاز بلا جانش افکار نیست
همه گوش دارید و فرمان کنید ز فرمان او رامش جان کنید
همه پیش تو جان گروگان کنیم به دیدار تو رامش جان کنیم