رامش افزای. [ م ِ اَ ] ( نف مرکب ) مخفف رامش افزاینده. افزاینده رامش. فزاینده شادی و طرب. افزاینده شادی و خوشی. شادی افزاینده : زن خوب رخ رامش افزای بس که زن باشد از درد فریادرس.فردوسی.
معنی کلمه رامش افزای در فرهنگ فارسی
مخفف رامش افزاینده . افزایند. رامش.
جملاتی از کاربرد کلمه رامش افزای
ای شاه چو بیند آسمان رای تو را وین طبع لطیف رامش افزای تو را
بدو گفت کای رامش افزای مرد دلم را سخنهای تو خیره کرد
بار خدا را ستایش، آغاز ماه صفر است، در مرز ری و تختگاه کی به کنجی از آشوب مردم آسوده روزگاری دارم و با نگارش چاپی شماری. کار زندگانی بر هنجار هست و بود به کام است، و روان از اندیشه بیش جوئی و پیشه شکم انباری درنگ اندیش و آرام.اگر گاه گاهی از سرکار آن مهربان برادر که پیش من با دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم کاه و گوهر شب چراغم ماه گردد، کی باشد نوازش یاران را خم اندر پشت و خامه در انگشت آورده چون دیگر دوستان به نگارش و گزارش یاد و شادم فرمایند.
مرا نخچیر باشد رامش افزای و لیکن راه نتوان کرد بی پای