معنی کلمه راستی جستن در لغت نامه دهخدا
نبد در دلش کژی و کاستی
نجستی بجز خوبی و راستی.فردوسی.و گر آشتی جوید و راستی
نبینی بدلش اندرون کاستی.فردوسی. || صداقت طلبیدن :
زنهار آذری ز کسان راستی مجوی
نتوان نمود راست درخت خمیده را.آذر اسفراینی ( از ارمغان آصفی ). || جستجوی حقیقت و راستی و عدالت و حق :
همه راستی جوی و فرزانگی
ز تو دور باد آز و دیوانگی.فردوسی.که من با تو هرگز نکردم بدی
همی راستی جستم و بخردی.فردوسی.جز از راستی هر که جوید زدین
بر او باد نفرین بی آفرین.فردوسی.