راست بود

معنی کلمه راست بود در لغت نامه دهخدا

راست بود. ( اِ مرکب ) وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ذات باری تعالی و واجب الوجود. ( ناظم الاطباء ). موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله. ( برهان ). این کلمه از لغات دساتیری است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود.

معنی کلمه راست بود در فرهنگ فارسی

وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست . راست بودن .

جملاتی از کاربرد کلمه راست بود

و پس از وی پانصد سال ملک یونانیان که بداشت و بر روی زمین بکشید بیک تدبیر راست بود که ارسطاطالیس‌ استاد اسکندر کرد و گفت: مملکت قسمت باید کرد میان ملوک تا بیکدیگر مشغول می‌باشند و بروم نپردازند. و ایشانرا ملوک طوائف خوانند.
جامی از شوق مقام تو نوایی که زند بهر عشاق رهی راست بود سوی حجاز
شاه گفتا که آن سه چیز نخست هر چه گفتید راست بود و درست
هجو کی خواستمش گفت ولی ترسیدم که نه بر طبع ملک راست بود آن گفتار
اگر راست بود آنچه پنداشتم ز خلق آبرویش نگه داشتم
سخن هرچه گفتی همه راست بود جز از راستی را نباید شنود
کار چون راست بود مرد کجا گیرد نام از چنین حادثه‌ها مردان گردند سمر
علم معنی در طریقت راست بود در نهان سرّ حقیقت را نمود
گر سخن راست بود جمله دُر تلخ بود تلخ که الحقُ مُر
بهر که راست بود با تو ازادب خوش باش وز آنکه پیش تو گردید چپ بر آردمار