معنی کلمه خوش الحان در لغت نامه دهخدا
صبوحی زناشویی جام و می را
صراحی خطیبی خوش الحان نماید.خاقانی.ای دریغا مرغ خوش الحان من
راح روح و روضه و ریحان من.مولوی.چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم بگلشن رضوان که مرغ آن چمنم.حافظ.گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من
چون شکرلهجه خوشخوان خوش الحان میگفت.حافظ.- بلبل خوش الحان ؛ بلبل خوش نغمه. هزاردستان خوب آواز : بلبل خوش الحان و دیگر مرغان بر آن بهزار دستان از نشاط نعره زنان. ( ترجمه محاسن اصفهان ).
رونق عهد شبابست دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را.حافظ.ز بلبلان خوش الحان در این چمن صائب
مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش.صائب.