درافشانی

معنی کلمه درافشانی در لغت نامه دهخدا

درافشانی. [ دُ اَ ] ( حامص مرکب ) درفشانی. درافشان کردن. عمل درافشان. درپراکنی :
عدنی بود در درافشانی
یمنی پر سهیل نورانی.نظامی.- درافشانی کردن ؛ درفشاندن :
ابری آمد چو ابر نیسانی
کرد بر سبزه ها درافشانی.نظامی. || بلاغت. زبان آوری. ( ناظم الاطباء ).
- درافشانی کردن ؛ مسلسل و بدون لکنت زبان تکلم کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه درافشانی در فرهنگ عمید

بلاغت، زبان آوری، شیرین زبانی.

معنی کلمه درافشانی در فرهنگ فارسی

عمل در افشاندن .

جملاتی از کاربرد کلمه درافشانی

باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی کرد برگ گل را صدف لولوی عمانی کرد
از درافشانی دستش می خورد هردم امل غوطه ها در آب گوهر، چون نگاه جوهری
تا نیامد بسخن نطق تو معلوم نبود کابرنیسان ز که آموخت درافشانی را
در درافشانی و زرپاشی خجالتها برند از کفت باد خزان و از دمت باد بهار
ابر از خجلت و تشویر درافشانی شاه می‌دمد آتش و با دامن تر می‌گذرد
گر تنزل نبود ابر بهاری غالب که درافشانی و زافشانده شماری ندهی
ازین چه سود که کلکم کند درافشانی وزین چه نفع که طبعم کند گهرباری