داشتی. ( حامص ) ( در ترکیب ) ناداشتی ، فقر : ز دنیا برم رنگ ناداشتی.نظامی.نیز رجوع به داشت شود. داشتی. ( اِخ ) این کلمه به این صورت در فهرست کتاب نزهةالقلوب ( مقاله سوم چ اروپا ) آمده است اما در متن دشتی ضبط شده و صحیح کلمه هم دشتبی است مخفف دشتایی ، بلوکی در جنوب شهر قزوین. رجوع به دشتبی و دشتابی ( دشت آبی ) شود. ( نزهةالقلوب مقاله سوم چ اروپا ص 221 ).
معنی کلمه داشتی در فرهنگ فارسی
این کلمه باین صورت در فهرست کتاب نزهه القلوب آمده اما در متن دشتی ضبط شده و صحیح کلمه هم دشتبی است مخفف دشتابی
جملاتی از کاربرد کلمه داشتی
که او داشتی گنج و تخت و سرای شگفتی به دل سوزگی کدخدای
تمام طول سریال اظهار داشت که اصلان یک شیر اهلی نیست. از آنجا که او طبیعت ملایم و دوست داشتی دارد اما در عین حال قوی و توانایی خطرناک شدن را هم دارد. با این وجود اصلان پیروان زیادی هم داشت که شامل انسانها، جانوران سخنگو، موجودات اساطیری مانند: قنتورها، فائونها، دریادها، دورفها، غولها، ساتیرها، نیادها، پگاسوسها، پریان دریایی تکشاخها میشود.
۱۳۸۱ - هر وقت کارم داشتی تلفن کن، ترجمه: اسداالله امرایی، انتشارات نقش و نگار.
گر شکایت داشتی از ناله و درد سری رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
دو خرگه داشتی خسرو مهیا بر آموده به گوهر چون ثریا
ای وزیری که گر ز کلک تو ابر داشتی مایه در چکانیدی
و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن یحیی الجَّلاباصل بغدادی بود، برمله مقام داشتی و به دمشق، از بزرگان و پیران شام بود، صحبت ابوتراب و ذاالنّون و ابوعبید بُسْری کرده بود.
هم از آسیا قسمتی داشتی ببحر اژه رتبتی داشتی
حاتم اصمّ گوید شقیق توانگر بود و جوانمرد و با جوانان رفتی و علیّ بن عیسی بن ماهان امیر بلخ بود و سگ شکاری دوست داشتی سگی گم شد او را گفتند که نزدیک مردی است و آن مرد همسایۀ شقیق بود، او را بیاوردند و بزدند، مرد بسرای شقیق شد و پناه بوی برد شقیق بنزدیک امیر شد، گفت دست از این بدارید کی سگ من دارم و تا سه روز دیگر سگ باز آورم مرد را رها کردند، شقیق بازگشت اندوهگن از آنچه گفته بود، چون سه روز بگذشت مردی از بلخ غائب بود باز آمد سگی یافته بود قلاده بر گردن وی، گفت بهدیه نزد شقیق برم که او مردی جوانمرد است، سگ نزدیک شقیق آورد و نگریست سگ امیر بود، شاد شد و سگ بنزدیک امیر برد و از آن ضمان بیرون آمد و بیداری ویرا بدیدار آمد و توبه کرد و راه زهد گرفت.
زمانه تا سر سالش اگر امان دادی وزو سه ماه دگر زیب داشتی دنیا
رسول (ص) گفت، «بنده به درجه متقیان نرسد تا آن که چیزی که بدان هیچ باک نبود دست بندازد از بیم چیزی که بدان باک بود». و عمر گفت، «ما از حلال از ده نه دست بداشتیم از بیم آن که در حرام افتیم». و به سبب این بود که صد درم بر کسی داشتی نود و نه پیش نستاندی که نباید که اگر تمام ستاند چربتر ستاند.
آپارچی به خاطر قولی که به دوستش داده پدرش را میکشه و بعد که کمی اشک میریزه همسرش میگه اگه جرات کشتن داشتی جرات تحمل هم داشته باش.
چون در این دنیا عزیزم داشتی یارب به لطف وز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس