خبث الحدید
معنی کلمه خبث الحدید در فرهنگ عمید
معنی کلمه خبث الحدید در فرهنگ فارسی
آنچه از آهن که از کوره آهنگری بیرون افتد افکنده آهن .
جملاتی از کاربرد کلمه خبث الحدید
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ»، ابن عباس گفت: این آیت در شأن قومی آمد از اعراب بنی اسد بن خزیمة. بیابان نشین بودند برخاستند با اهل و عیال و هجرت کردند بمدینه چون ایشان را نعمت و راحت و صحّت تن و افزونی مال پیش آمد گفتند: هذا دین حسن و قد اصبنا فیه خیرا. نیکو دینی که دین اسلام است که ما بخیر و نعمت رسیدیم، باز چون ایشان را بیماری و رنج و درویشی رسید، شیطان ایشان را بر کفر و ردّت داشت گفتند: بئس الدّین هذا. بد دینی که این دین است که ما درین دین ببدی افتادیم، و نزلت هذا الایة. ابو سعید خدری گفت: مردی جهود مسلمان شد و بعد از اسلام بینایی وی برفت و مال و فرزند وی هیچ نماند دین اسلام بشوم داشت گفت: اقلنی یا محمّد، مرا اقالت کن. رسول خدای (ص) گفت این اقالت که تو میخواهی در اسلام نیست، جهود گفت من درین دین هیچ خیر نمیبینم، بینایی و مال و فرزند همه برفت، رسول (ص) گفت: «یا یهودی انّ الاسلام لیسبک الرّجال کما تسبک النّار خبث الحدید و الفضّة و الذهب»، اسلام مردان را بگدازد و اخلاص برد چنان که آتش آهن و سیم و زر و اخلاص بر دو خبث از آن بیرون کند، ربّ العالمین در شأن وی این آیت فرستاد. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ» ای علی شکّ، و اصله من حرف الشیء و هو طرفه، نحو حرف الجبل و الحائط الّذی القائم علیه غیر مستقرّ، فقیل للشاکّ فی الدّین انّه یعبد اللَّه علی حرف لانّه علی طرف و جانب من الدّین غیر متوغّل و لا متمکّن کالقائم علی حرف الجبل فانّه مضطرب غیر مستقرّ. قال الحسن: هو المنافق یعبد اللَّه علی حرف، یعنی بلسانه دون قلبه، و المؤمن یعبد اللَّه علی حرفین، بلسانه و قلبه.