خانه زادی

معنی کلمه خانه زادی در لغت نامه دهخدا

خانه زادی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) حالت خانه زاد.

معنی کلمه خانه زادی در فرهنگ فارسی

حالت خانه زاد

جملاتی از کاربرد کلمه خانه زادی

خراب محفل عشقم که چون شرار درو به خانه زادی آتش، سپند مشهور است
کس خانه هم خانه زادی شود به یاد آمده هم به یادی شود
هم آغوش است، سیل خانه زادی منزل ما را رگ ابر است مژگان، دیده دریا دل ما را
به محفلی که بود در حریم او مشهور به خانه زادی آتش، سپند همچو شرار
که ای پرده گی اختر برج دین منم از شما خانه زادی کمین
بنده ای بودم به کویش خانه زاد فکر حال خانه زادی هم نکرد
چه کم دارد که دارد خانه زادی همچو زلف خود که گه بر پایش افتد گه به قربان کمر گردد
به خانه زادی کلک من افتخار کند سخن که طعنه به خورشید می زند چندین
ازان آن چهره زیباست از عین الکمال ایمن که برآتش سپند خانه زادی دارداز خالش