خلقنا

معنی کلمه خلقنا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَلَقْنَا: آفریدیم-خلق کردیم(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی مَا خَلَقْنَا: نیافریدیم - خلق نکردیم (خلق در اصل به معنی تقدیر و اندازه گیری است)
معنی لَاعِبِینَ: بازیگران (عبارت "وَمَا خَلَقْنَا ﭐلسَّمَاءَ وَﭐلْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ "یعنی "آسمانها و زمین و هر چه را که میان آن دو است به بازی نیافریدهایم. ")
معنی طَرَائِقَ: راههای عبور و مرور (جمع طریقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق نامیده از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است ، همچنان که فرموده : یتنزل الامر بینهن و نیز فرموده : یدبر ...
معنی یَعْدِلُونَ: معادل و همتا می گیرند - به عدالت حکم می کنند - عدول می کنند - منحرف می شوند (کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است . عبارت "مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِـﭑلْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ " یعنی : از آنان که آفریدیم گروهی هستند که مردم...
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه خلقنا

و ما گوییم آنچ گفتند که شناخت خدای ضروری نیست، صواب گفتند، ولکن آنچ گفتند بر اطلاق که تقلید باطل است، خطا گفتند؛ و چواز شرح توحید این گروه‌اندر اثبات صانع بپردازیم، بیان آنچ خطا گفتند، بکنیم. و دلیل این گروه بر اثبات صانع عالم آنست که گفتند: ما‌اندر عا‌لم همی به بینیم که اجسام از حالی بحالی همی گردد، کآن گشتن مر آن اجسام را‌اندر آن حالها جز بفاعلی نباشد، چنانک خدای تعالی می گوید: قوله «و لقد خلقنا الانسان من ‌سلالة من طین. ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین. ثم خلقنا ا‌لنطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة‌ عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین.»
ثم قال: وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ ای خلقنا من بعد هلاکهم قوما اخرین، فسکنوا دیارهم خیرا منهم، و بعث الیهم الرسل. این آنست که قبطیان را بآب بکشت با فرعون، و بنی اسرائیل را بجای ایشان نشاند، گفت: «کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ. فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ»، و قوم نوح را بطوفان هلاک کرد، و گروهی دیگر را ساکنان زمین کرد، آنست که گفت: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ. ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ». قومی دیگر را بصیحه جبرئیل هلاک کرد، و دیگران را بجای ایشان نشاند، چنان که گفت فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ.
و فی کل یوم نوبه بعد نوبه کانا خلقنا للنوی و النوائی
علماء دین حق مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند بر فلسفه که بر نبوت وحی را منکراند و همی گویند که: آنکس که بدانست از اول داروئی کآن از روم خیزد دانگ سنگی باید، و داروئی کآن را از چین آرند نیم درم سنگ باید، و داروئی کآن از هندوستان آرند نیم دانگ سنگ باید، و همه را جمع باید کردن یکی را کوفته و یکی را گداخته و یکی را سوخته بمثل تا فلان علت را از مردم دفع کند، ناچار پیغامبری بود؛ و خدای را آموخت مراورا که منافع مردم و دفع علتها‌اندرین چیزها بدین مقادیر است، و گرنه کسی این داروها نتوانستی دانستن، نه بآزمایش و نه بچشیدن و همی گویند: آنکس که نخست بدانست که‌اندر آسمان از چندین هزار ستاره که همی بینیم هفت است که گردنده است، و سیر هر یکی بشناخت، و فعل و طبع هر یکی بدانست، پیغامبری بود، و (ب) تعلیم خدای دانست این عالی علم را. پس با حجت دینی بر ایشان همی از علم ایشان لازم آید اثبات نبوت. و امروز گروهی که خدای تعالی مر او را از بهر اجتماع برگرد علم پدید اورده است، ابداع باطل کرده باشد. و هر که آفرینش را باطل کند کافر شود؛ چنانک همی گوید: قوله (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار.) و سبب استیلاء جهل بر اغلب این است.