خان احمد

معنی کلمه خان احمد در لغت نامه دهخدا

خان احمد. [ ن ِ اَ م َ ] ( اِخ ) نام گردنه ای است در غرب ایران و بنام زینوئی خان احمد معروف است ( زینوئی بمعنی گردنه میباشد ) و خط سرحدی غرب ایران از آن میگذرد. یعنی خط سرحدی که از شیروان شروع میشود و به رودلاوین میرسد از لاوین به رود یل طیب و از آنجا گذشته تا زینوئی خان احمد و از آنجا به زینوئی لقوه گیره و کوه ابوالفتح میرود. ( از جغرافیای غرب ایران ص 136 ).
خان احمد. [ اَ م َ ] ( اِخ ) ابن هلوخان. وی پسر هلوخان اردلان است. احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تمییز رسید شاه او را نزد پدرش هلوخان فرستاد، تا چون پدر بر اثر کبر سن درگذرد پسر جانشین پدر شود. اما پدر از آنجا که علاقمند بمقام خانی بود پسر را در کردستان راه نداد و بصلاح دید بعضی از مصلحان در شهرزور و قلعه زلم جایش داد. چون خان احمدخان به شهرزور رفت جمعی از طوایف اردلان بر سر او جمع شدند وبین او و پدر نقار انداختند. چون پدر از حسن آباد حکومتگاه خود بیرون رفت و بسرکشی یکی از قلاع پرداخت خان احمدخان با چند نفر از هوی ̍خواهان پنهانی به حسن آباد رفت و بلطایف الحیل خود را به اندرون حصار افکند و بر آن حصار مستولی شد. آن حصار مشحون بخزاین و دفاین چندین ساله هلوخان بود. خان احمدخان دست بر آن خزاین برد و راه انعام و احسان پیش گرفت. بر اثر این تدبیر همه اکراد اردلان طریق موافقت با او پوئیدند و از هلوخان پدرش برگشتند، پدر بناچار از در عجز درآمد و دست در فتراک رضامندی پسر زد پسر در این وقت او را بخدمت شاه فرستاد و شاه هم رقم عفو و اغماض برکرده او پوشید و او را به اصفهان روانه کرد. هلوخان در آنوقت عمرش از هشتاد متجاوز بود ولی صورتش بیش از هفتادسال را نمی رساند. ( از عالم آرای عباسی چ 2 ص 927 ).
خان احمد. [ اَ م َ ] ( اِخ ) ابن سلطان حسن بن کارکیا سلطان محمدبن ناصرکیای بن میرسید محمدبن مهدی کیای بن رضای کیای بن سیدعلی کیا والی بیه پیش گیلان در زمان شاه طهماسب اول صفوی بود. خان احمد بسال 943 هَ. ق. پس از مرگ پدر سلطان حسن با آنکه طفل رضیع و یکساله بود بجای او نشست. شاه طهماسب در تربیت او سعی بلیغ کرد و نی نی نام دختر سرافرازی سلطان را به او داد و او از آن زن پسری آورد که شاه طهماسب آن پسر را سلطان حسن نام نهاد و خطاب فرزندی داد. بعدهاخان احمد بر شاه طهماسب خروج کرد و ایالت کوچصفهان راکه جزء بیه پس بود به جمشیدخان حاکم معین شده به بیه پس نداد. شاه یولقلی بیگ ذوالقدر را که مردی خیراندیش و ریش سفید بود بنصیحت نزد او فرستاد. خان احمد که بمحکمی جاوبیشه غره شده بود شاه منصور نامی را با بعضی از امراء خود مغافصةً بر سر یولقلی بیک فرستاد و اورا بقتل آورد. این عمل آتش خشم شاه را برافروخت و لشکری بجنگ و گرفتن خان احمد فرستاد لشکر شاه پس از جنگ و مردانگی سپاه خان احمد را در هم کوبید و بالاخره خان احمد که از لاهیجان به اشکور پناه برده بود از در عجز درآمد و بحالت اسارت بقزوین دارالسلطنه فرستاده شد. در قزوین خان احمد دست به ذیل عفو شاه زد و شاه باوجود نافرمانیهای او از کشتن او درگذشت و در قلعه قهقهه محبوسش کرد. ( از عالم آرای عباسی چ 2 صص 111 -113 ). بنابر قول الذریعه : خان احمد فرزند سلطان حسن از ملوک کارکیاست و از سال 943 تا زمان عزلش بوسیله ٔشاه طهماسب در سال 975 هَ. ق. حاکم گیلان بوده است. صادقی شرح حال او و بعضی از اشعارش را آورده است. ( از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ تهرانی قسم 1 جزء 9 ص 286 ). ادوارد برون آرد: خان احمد یکی ازافراد خاندانی است که در گیلان حدود دویست و پنجاه سال حکمرانی کردند. این شخص یازدهمین فرد این خاندان است و در سال 975 هَ. ق. پس از شکست از شاه طهماسب صفوی در قلعه قهقهه محبوس گردید. ( از تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه رشید یاسمی ص 77 ).

معنی کلمه خان احمد در فرهنگ فارسی

ابن هلو خان وی پسر هلوخان اردلان است

جملاتی از کاربرد کلمه خان احمد

«این قلعه که به نام قلعهٔ حسامی است نخستین بار در سال نهصد و هجده تا سال نهصد و بیست و یک به امر سلطان حسام الدین بن امیره دباج بن امیره علاء الدین اسحقی تجدیدبنا شد. این کتیبه را کمال الدین بن محمد گیلانی نوشت. عبارات آن از خان احمد شیروانی و تحریر آن از ابن حسین الخراسانی است.»
بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت بنویس که خان احمد دون شد به جهنم
ملک سپاه فلک بارگاه ، خان احمد سپهر شوکت و حشمت جهان جاه و جلال
در ۹۳۵ خان احمد خان به قزوین، پایتخت، رفت تا تابعیت خود را به شاه طهماسب جوان اعلام کند. به ترغیب شاه طهماسب، او مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، مذهبی که او تلاش کرد پس از بازگشت اش به گیلان، بر رعایای اش تحمیل کند. پس از یک دوره حکومت سی سال و دوماهه، احمد خان در شعبان ۹۴۰ درگذشت. جانشین او کارکیا حسن بود، که در ۹۴۳ بر اثر طاعون درگذشت. پسر حسن، احمد، که بعدها به عنوان خان احمد خان (۹۴۴ - ۱۰۰۰) شناخته شد، که در زمان مرگ پدرش فقط یک سال داشت، توسط امیره عباس، یکی از اعیان محلی که در آن زمان در قدرت بود، فرمانروای بیه پیش اعلام شده بود.
ظفر پناه سکندر سپاه، خان احمد که برد هیبت او هوش از سر هوشنگ
به‌طور کلی طایفه بازگیر بعد از خان احمد به پنج تیرهٔ بگ عالی، برخوردار، طاهر، ظاهر و چراغ خان تقسیم می‌شود. تیره‌های طاهر، ظاهر در ایلام، دره شهر، آبدانان، کرمانشاه وسرپل ذهاب سکونت دارند. در میان پسران خان احمد برخوردار و بگ عالی که به نواده‌های آن‌ها بازگیرهای سیاه و بازگیرهای سفید می‌گویند و همچنین فرزندان چراغ خان که به کرنوکر مشهورند در استان لرستان زندگی می‌کند.
در تاریخش بگفت هاتف خان احمد جانب جنان شد