[ویکی الکتاب] معنی دَخَلُواْ: داخل شدند ریشه کلمه: دخل (۱۲۶ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه دخلوا
وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا در میان جهودان منافقانی بودند که در پیش رسول خدا میشدند و میگفتند: نحن نعرف صفتک و نعتک، آمنّا بأنّک رسول اللَّه. بزبان این میگفتند، و در دل کفر میداشتند. رب العالمین گفت: دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ ای دخلوا و خرجوا کافرین، و الکفر معهم فی کلتی حالتیهم. وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ فی قلوبهم من الکفر.
و قال الحسن لمّا فتح اللَّه عزّ و جلّ علی رسوله مکّة، قالت العرب بعضهم لبعض: ایّها القوم لا یدان لکم بهؤلاء فجعلوا یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً. و روی انّ النّبی (ص) قال: «انّ النّاس دخلوا فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً و سیخرجون منه «افواجا». قوله: فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ ای صلّ للَّه شکرا علی نعمه علیک. و قیل: سبح بحمد اللَّه لا یحمد غیره.
وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ، ای یخاصمون فی دین اللَّه نبیه. قال قتاده: هم الیهود، قالوا کتابنا قبل کتابکم و نبینا قبل نبیکم، فنحن خیر منکم. مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ ای: من بعد ما استجاب له العرب و دخلوا فی دینه لظهور معجزاته.
عَذاباً صَعَداً یعنی: ذا صعد، ای ذا مشقّة لا راحة فیه و لا فرج فیه، اخذ من الصّعداء و هو الشّدّة و نفس الصّعداء هو نفس الکظیم الّذی اشتدّ علیه الغمّ و منه قوله: سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً ای عذابا شاقّا. و منه قوله کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ ای یصعد صعودا شاقّا و قیل: الصّعد صخرة ملساء فی جهنّم یکلّف صعودها فاذا انتهی الی اعلاها انحدر الی اسفلها نزلت فی الولید بن المغیرة. قوله: وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ یعنی: المواضع الّتی بنیت للصّلوة و ذکر اللَّه. فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً قال قتادة کانت الیهود و النّصاری اذا دخلوا کنا یسهم و بیعهم اشرکوا باللّه فامر اللَّه المؤمنین ان یخلصوا الدّعوة للَّه اذا دخلوا المساجد، و اراد بها المساجد کلّها و قال الحسن اراد بها البقاع کلّها لانّ الارض جعلت کلّها مسجدا للنّبی (ص).
و قیل نزلت هذه الآیة فی قوم مرّوا لما دخلوا مکة بابواب بیوتهم التی عبدوا فیها الصنم، مرّوا متکرمین لم یلاحظوها و لم یلتفتوا الیها، فشکرهم اللَّه ذلک.
پیر طریقت گفت: «شرم حصار دین است و مایه ایمان و نشان کرم. و خلق درین مقام بر سه گروهاند: غافلان و عاقلان و عارفان. غافلان از خلق شرم دارند ایشان ظالماناند، عاقلان از فرشته شرم دارند ایشان مقتصدانند، عارفان از حق شرم دارند ایشان سابقاناند». و گفتهاند حیا بر هفت وجه است: حیاء جنایت چنانک حیاء آدم (ع)، آن گه که در زلّت افتاد و تاج و حله از وی بربودند، چون متواریان ازین گوشه بدان گوشه میشد. خطاب آمد که «یا آدم أ فرارا منّا فقال لا، بل حیاء منک» دوم حیاء تقصیر چنانک حیاء فرشتگان آن گه گویند سبحانک ما عبدناک حق عبادتک. سوم حیاء اجلال چنان که حیاء اسرافیل تسر بل بجناحیه حیاء من اللَّه عزّ و جلّ. چهارم حیاء کرم چنانک حیاء مصطفی (ع) کان یستحیی من الصحابة اذا دخلوا بیته ان یقول لهم اخرجوا، فقال اللَّه عزّ و جلّ «وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ» پنجم حیاء حشمت چنانک