خودساخته

معنی کلمه خودساخته در لغت نامه دهخدا

خودساخته.[ خوَدْ / خُدْ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) بدون اصل و نسب.به همت دیگری صاحب مقام شده. مقابل عظامی. عصامی.

معنی کلمه خودساخته در فرهنگ عمید

ویژگی کسی که خود را برای کارهای بزرگ ورزیده و آماده ساخته است.

معنی کلمه خودساخته در فرهنگ فارسی

بدون اصل و نسب بهمت دیگری صاحب مقام شده .

جملاتی از کاربرد کلمه خودساخته

رتبون غالباً افراد شرور یا شخصیت‌های اخلاقی مبهم مانند آقای ماردستون در دیوید کاپرفیلد (۱۹۳۵) به تصویر می‌کشد. مشهورترین نقش او نقش شرلوک هولمز در چهارده فیلم هالیوود ساخته‌شده بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۶ و در یک سریال رادیویی بود. فعالیت بعدی وی شامل نقش‌هایی در برادوی و همچنین کار فیلم و تلویزیونی خودساخته بود. وی در سال ۱۹۴۸ جایزه تونی را به عنوان بهترین بازیگر نقش اول در یک نمایشنامه دریافت کرد. او همچنین در دو جایزه آکادمی نامزد شده بود.
ببرده است از راه اهریمنت به یزدان خودساخته دشمنت
در نتیجه، سوژه‌های منفرد عمدتاً به‌عنوان تولیدشده توسط نیروهای اجتماعی ارائه می‌شوند، نه این‌که به‌عنوان عوامل مستقل قدرتمند با هویت‌های خودساخته عمل کنند.
نبود سرشماری درست و جامع در زمینه مقدار جمعیت اقوام و مذاهب در افغانستان، باعث شده‌است که گروه‌هایی با آمار سازی‌های جعلی و خودساخته به‌طور عمد آمار جمعیت اقوام شیعه مذهب را دستکاری و شرایط را بنفع خود تغییر بدهند.