خالفه

معنی کلمه خالفه در لغت نامه دهخدا

( خالفة ) خالفة. [ ل ِ ف َ ] ( ع ص ) زن گول. زن احمق. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). منه : امراة خالفة. ج ، خوالف. || رجل خالفة؛ مرد بسیارخلاف. کثیرالخلاف. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . || سخن تباه. خطا. || ( اِ ) زن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). کدبانوی خانه. ( مهذب الاسماء ). || ستون که جانب پسین خیمه و خرگاه باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ). || امت باقیمانده بعد امت گذشته. || شخص ناشناخته. شخص غیرمعروف : ماادری ای خالفة هو؛ ندانم کدام کس است او. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه خالفه

قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ یعنی الملائکة، و قیل: یعنی الاصنام. معنی آنست که ای محمد این انباز گیران را گوی که بتان را بانبازی در ما بسته‌اند بمن نمائید که این بتان هیچیز آفریدند در زمین یا در آسمان، همانست که جای دیگر فرمود: ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ؟ آن گه گفت: کَلَّا نیست انبازی و دعوی که میکنند باطل است و دروغ، بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ المنتقم ممّن کفر به و خالفه الْحَکِیمُ فی تدبیره لخلقه فانّی یکون له شریک فی ملکه؟