خوش نقش

معنی کلمه خوش نقش در لغت نامه دهخدا

خوش نقش. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] ( ص مرکب ) آنچه دارای رنگ و نگار و نقش خوب باشد. ( یادداشت مؤلف ). || خوش قیافه. خوش پیکر. ( یادداشت مؤلف ). || خوش اقبال. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه در قمار غالباً نقش های خوب آرد. ( یادداشت مؤلف ). که در قمار با آوردن نقشهای مناسب برنده باشد.
خوش نقش. [خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] ( اِخ ) نام فاحشه اصفهانی که شیخ شاه نظر متولی مزار شاه رضا در عقد نکاح آورده بود چنانچه نصیرآبادی در شرح حال او نوشته. ( آنندراج ).

معنی کلمه خوش نقش در فرهنگ عمید

۱. ویژگی قالی یا پارچه ای که نقش ونگار و رنگ آمیزی زیبا دارد.
۲. [مجاز] دارای شانس خوب در بازی ورق.

معنی کلمه خوش نقش در فرهنگ فارسی

نام فاحشه اصفهانی که شیخ شاه نظر متولی مزار شاه رضا در عقد نکاح آورده بود چنانچه نصیر آبادی در شرح حال او نوشته .

جملاتی از کاربرد کلمه خوش نقش

خیال رویتو خوش نقش بسته در دل ما به منزل تو نکوکرده ایم نقاشی
روی دل نیست سزاوار به این مشت جماد پشت چون سکه خوش نقش به زر باید داشت
بر دیده نگاریم شب و روز خیالش خوش نقش خیالی است که بر دیده نگاریم
بر سویدای دل نگاشته خوش نقش سودای آن بت عیار
به هر سنگی کزان که بر شکستی به جایش صورتی خوش نقش بستی
روستای آشمسیان این دهکدهٔ کوچک و خوش نقش واقع در ۲۵ کیلومتری شهرستان؛ به دلیل ویژگی‌هایی جغرافیایی و طبیعی از چشم‌اندازهای بسیار زیبایی برخوردار است که توجه گردشگران بسیاری را به خود جلب می‌کند.
تا شدم چون سکه خوش نقش رو گردان زر رو به هر مطلب که اوردم روایی یافتم
روشن شده ازنور رخش دیدهٔ سید خوش نقش خیالی است که بر دیده نگاریم
ما نقش خیال تو کشیدیم به دیده خوش نقش خیالیست درین دیده بدیده
در خواب گرفتم سر دستی که چه گویم خوش نقش خیالیست که افتاد به دستم
الکساندر سرگی یویچ پوشکین خصوصیت عمیق ملی افسانه‌های کریلوف را که در «شادی در حیله‌گری عقل، شوخ‌طبعی و استعداد خوش نقش بیان می‌شود» می‌بیند. پوشکین خاطر نشان می‌کند کریلوف بر خلاف پیشینیان خود که در افسانه نکته اخلاقی آموزنده‌ای را رأس کار خود قرار می‌دادند، افسانه‌ای با طنز و با ارزش کمدی خلق کرد.