خانه سر

خانه سر

معنی کلمه خانه سر در لغت نامه دهخدا

خانه سر. [ ن ِ س َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 2 هزارگزی شوسه رودسر به شهسوار. این ده در دامنه کوهسار قرار دارد و آب و هوایش معتدل و مرطوب و سکنه اش 135 تن است که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن برنج و مرکبات و چای و شغل اهالی زراعت و نمدمالی و راه این دهکده مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98 ).
خانه سر. [ ن ِ س َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 54 هزارگزی جنوب رودسر و 4هزارگزی شوئیل. سکنه آنجا 38 تن و محصول عمده آن غلات و مختصری فندق است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98 ).
خانه سر. [ ن ِ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق مرکز دهستان و بیست هزارگزی شوسه تبریز به جلفا. این ناحیه کوهستانی با آب و هوای معتدل و 841 تن سکنه است که زبان آنها ترکی است. دهکده مزبور از چشمه مشروب میشود و محصولش غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی ، و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 187 ).
خانه سر. [ ن ِ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قره طقال بخش بهشهر شهرستان ساری ، واقعدر 16 هزارگزی باختر بهشهر و بین راه آهن و شوسه ،. این دهکده در دشت قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. سکنه آنجا 80 تن که شیعی مذهب و مازندرانی و فارسی زبانند. آب آنجا از چاه و رود شوراب سر و محصول آنجا برنج و غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105 ).

معنی کلمه خانه سر در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قره طقال بخش بهشهر شهرستان ساری .

معنی کلمه خانه سر در دانشنامه عمومی

خانه سر (مرند). خانه سر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان هرزندات شرقی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه خانه سر

با نگار خارکش گفتم تو را اغیار نیست گفت راه خانه سر کن هیچ گل بی خار نیست
بچه از خانه سر بدر داری؟ گر نه سر با کسی دگر داری؟
چون بتابد آفتاب حسن او بر کائنات نور او از روزن هر خانه سر بر کند
حارس بوستان در خانه سر خر به، که پای بیگانه
بهشت خود به در خانه‌ام دوان آید اگر روم به در خانه سر و سرور
هم در شب آمده باز از خلوه خانه سر حجت نبشته قوی حاجات گشته روا
یکی خانه سر بر مه افراشته پر از عود و عنبر بر انباشته
چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد
که این میخانه پرورد قدیمست خمش در خانه سر حکیمست
تا مهم از خانه سر بر می‌زند آفتابش بوسه بر در می‌زند