دویره

معنی کلمه دویره در لغت نامه دهخدا

( دویرة ) دویرة. [ دُ وَ رَ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر دارة؛ یعنی خانه کوچک. ( ناظم الاطباء ). مصغر دار، سراچه. || هاله کوچک گرد ماه. ( ناظم الاطباء ).
دویره. [ دَ رَ / رِ ] ( اِ ) دوال و تسمه ای که بدان قمار بازند. ( ناظم الاطباء ) ( ازآنندراج ) ( از فرهنگ اوبهی ) ( از برهان ) :
شاه غزنین چو نزد او بگذشت
چون دویره به گردش اندر گشت.عنصری ( از اسدی ).
دویره. [ دَ رَ ] ( اِخ ) دهی است به نیشابور، از آن ده است محمدبن عبداﷲبن یوسف بن خورشید. ( منتهی الارب ). دهی است در دو فرسخی نیشابور. ( از لباب الانساب ).

معنی کلمه دویره در فرهنگ عمید

خانقاه.

معنی کلمه دویره در فرهنگ فارسی

دوال و تسمه که بدان قمار بازند .

جملاتی از کاربرد کلمه دویره

گروهی از درویشان که با من حاضر بودند که این بگفت، چون به دویره باز آمدیم، هر کسی را سری پدیدار آمد و گفتند که: «فقر خود همین است.» و بیشتر از ایشان در خوب دوختن پاره و بر زمین زدن پای می‌شتافتند و هر کسی را پندار آن بود که: «ما سخنان طریقت بدانیم شنید.» و به حکم آن که روی دل من بدان سید بود، نخواستیم که آن سخن وی بر زمین افتد. گفتم: «بیایید تا هر کسی اندر این سخن چیزی بگوییم.» هر یک صورت خود بگفتند. چون نوبت به من رسید، گفتم: «پارهٔ راست آن بود که به فقر دوزند نه به زینت؛ چون رقعه اگر به فقر دوزی اگر ناراست دوزی راست بود. و سخن راست شنیدن آن بود که به حال شنود نه به مُنیت و به جد اندر آن تصرف کند نه به هزل و به زندگانی مر آن را فهم کند نه به عقل و پای راست آن باشد که به وجد بر زمین نهد نه به لهو و به رسم.» بعین این سخن را بدان سید نقل کردند. گفت: «أصابَ عَلیٌّ، جَبَرَهُ اللّه».
این روستا در دهستان دویره قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۱۳۶ نفر (۲۴۷خانوار) بوده‌است.