دوران جوانی

معنی کلمه دوران جوانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دوران جوانی (قرآن). دوران جوانی، یکی از مراحل حیات دنیوی و زمان نیرومندی عقل و جسم انسان است.
دوران جوانی، از مراحل حیات دنیایی انسان:•«یـایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنـکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغیر مخلقة لنبین لکم ونقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ومنکم من یتوفی ومنکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیــا وتری الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وربت وانبتت من کل زوج بهیج ای مردم، اگر از برانگیخته شدن (پس از مرگ) در شکّ اید پس (در آفرینش خود دقت کنید که) ما شما را از خاک آفریدیم ( جدّ و جدّه نخستین تان را بلاواسطه و به نحو اعجاز، و نسل آن دو را با واسطه به جذب مواد اوّلیه خاک و انتقال آن به بدن) سپس از نطفه سپس از علقه (لخته خون مبدّل از نطفه) سپس از مضغه (پاره گوشتی مبدّل از علقه) که برخی دارای خلقت کامل و برخی غیر کامل است، تا (کمال قدرت و حکمت خود را در این آفرینش تدریجی) برای شما روشن سازیم، و ما آنچه را بخواهیم (از مضغه) در رحم ها تا مدت معینی (که جنین کامل شود) برقرار می داریم، سپس شما را در حال کودکی بیرون می آوریم، سپس (حفظ می کنیم) تا به کمال رشد بدنی و روحی خود برسید، و برخی از شما (قبل از پیری) قبض روح می شود و برخی از شما به پایین ترین مرحله عمر بازگردانده می شود تا عاقبت بعد از دانش (فراوان) چیزی نداند. و (روی) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می بینی، پس چون آب را (به صورت باران و برف و تگرگ) بر آن فرو فرستیم می جنبد و بالا می آید و از هر نوع ( گیاه و نهال) بهجت انگیز می رویاند.» •«الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفـا وشیبة یخلق ما یشاء وهو العلیم القدیر. خداوند همان است که شما را از ضعف و ناتوانی (از موجودی ضعیف چون اسپر و اوول یا نطفه) بیافرید آن گاه (برای شما) پس از ضعف و ناتوانی (از اول بلوغ تا زمان پیری) نیرو و قوت (فکری و جسمی) قرار داد، و باز (در شما) پس از قدرت، ناتوانی و پیری ایجاد نمود، (آری) او هر چه را بخواهد می آفریند و اوست دانا و توانا.» •«هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخـا ومنکم من یتوفی من قبل ولتبلغوا اجلا مسمی ولعلکم تعقلون او همان است که شما را از خاک آفرید (جدّ و جدّه اعلای تان را ابتداء و به نحو اعجاز، و شما نسل او را با سیر مراحلی قبل از ورود به رحم، از خاک آفرید) سپس از نطفه، آن گاه از علقه (اندکی خون بسته شده)، سپس شما را در حال کودکی (از رحم مادر) بیرون می آورد، بعد (شما را زنده نگه می دارد) تا به حدّ کمال (جسمی و روحی) خود برسید، سپس (به زندگی تان ادامه می دهد) تا پیر شوید، و از شما برخی پیش از آن (پیش از هر یک از مراحل سه گانه کودکی، بلوغ و پیری) قبض روح می شود، و (این مهلت) برای این است که به مدت معینی (که از علم ازلی الهی گذشته و در لوح محفوظ نگاشته شده) برسید و شاید (در مبدأ نشوء و سیر تکاملی تان) بیندیشید.»
زمان نیرومندی عقل و جسم
دوران جوانی، زمان نیرومندی عقل و جسم انسان:•«... ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم.... ای مردم، اگر از برانگیخته شدن (پس از مرگ) در شکّ اید پس (در آفرینش خود دقت کنید که) ما شما را از خاک آفریدیم (جدّ و جدّه نخستین تان را بلاواسطه و به نحو اعجاز، و نسل آن دو را با واسطه به جذب مواد اوّلیه خاک و انتقال آن به بدن) سپس از نطفه سپس از علقه (لخته خون مبدّل از نطفه) سپس از مضغه (پاره گوشتی مبدّل از علقه) که برخی دارای خلقت کامل و برخی غیر کامل است، تا (کمال قدرت و حکمت خود را در این آفرینش تدریجی) برای شما روشن سازیم، و ما آنچه را بخواهیم (از مضغه) در رحم ها تا مدت معینی (که جنین کامل شود) برقرار می داریم، سپس شما را در حال کودکی بیرون می آوریم، سپس (حفظ می کنیم) تا به کمال رشد بدنی و روحی خود برسید، و برخی از شما (قبل از پیری) قبض روح می شود و برخی از شما به پایین ترین مرحله عمر بازگردانده می شود تا عاقبت بعد از دانش (فراوان) چیزی نداند. و (روی) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می بینی، پس چون آب را (به صورت باران و برف و تگرگ) بر آن فرو فرستیم می جنبد و بالا می آید و از هر نوع (گیاه و نهال) بهجت انگیز می رویاند.» مقصود از «بلوغ اشد» اول دوران جوانی است. •«... ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم... او همان است که شما را از خاک آفرید (جدّ و جدّه اعلای تان را ابتداء و به نحو اعجاز، و شما نسل او را با سیر مراحلی قبل از ورود به رحم، از خاک آفرید) سپس از نطفه، آن گاه از علقه (اندکی خون بسته شده)، سپس شما را در حال کودکی (از رحم مادر) بیرون می آورد، بعد (شما را زنده نگه می دارد) تا به حدّ کمال (جسمی و روحی) خود برسید، سپس (به زندگی تان ادامه می دهد) تا پیر شوید، و از شما برخی پیش از آن (پیش از هر یک از مراحل سه گانه کودکی، بلوغ و پیری) قبض روح می شود، و (این مهلت) برای این است که به مدت معینی (که از علم ازلی الهی گذشته و در لوح محفوظ نگاشته شده) برسید و شاید (در مبدأ نشوء و سیر تکاملی تان) بیندیشید.»
پایان جوانی، آغاز پیری
پایان اوج دوران جوانی، نقطه آغازین منحنی نزول زندگی انسان:•«... فانا خلقنـکم من تراب... ثم لتبلغوا اشدکم ومنکم من یتوفی ومنکم من یرد الی ارذل العمر.... . ای مردم، اگر از برانگیخته شدن (پس از مرگ) در شکّید پس (در آفرینش خود دقت کنید که) ما شما را از خاک آفریدیم (جدّ و جدّه نخستین تان را بلاواسطه و به نحو اعجاز، و نسل آن دو را با واسطه به جذب مواد اوّلیه خاک و انتقال آن به بدن) سپس از نطفه سپس از علقه (لخته خون مبدّل از نطفه) سپس از مضغه (پاره گوشتی مبدّل از علقه) که برخی دارای خلقت کامل و برخی غیر کامل است، تا (کمال قدرت و حکمت خود را در این آفرینش تدریجی) برای شما روشن سازیم، و ما آنچه را بخواهیم (از مضغه) در رحم ها تا مدت معینی (که جنین کامل شود) برقرار می داریم، سپس شما را در حال کودکی بیرون می آوریم، سپس (حفظ می کنیم) تا به کمال رشد بدنی و روحی خود برسید، و برخی از شما (قبل از پیری) قبض روح می شود و برخی از شما به پایین ترین مرحله عمر بازگردانده می شود تا عاقبت بعد از دانش (فراوان) چیزی نداند. و (روی) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می بینی، پس چون آب را (به صورت باران و برف و تگرگ) بر آن فرو فرستیم می جنبد و بالا می آید و از هر نوع (گیاه و نهال) بهجت انگیز می رویاند.»•«... ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخـا... او همان است که شما را از خاک آفرید (جدّ و جدّه اعلای تان را ابتداء و به نحو اعجاز، و شما نسل او را با سیر مراحلی قبل از ورود به رحم، از خاک آفرید) سپس از نطفه، آن گاه از علقه (اندکی خون بسته شده)، سپس شما را در حال کودکی (از رحم مادر) بیرون می آورد، بعد (شما را زنده نگه می دارد) تا به حدّ کمال (جسمی و روحی) خود برسید، سپس (به زندگیتان ادامه می دهد) تا پیر شوید، و از شما برخی پیش از آن (پیش از هر یک از مراحل سه گانه کودکی، بلوغ و پیری) قبض روح می شود، و (این مهلت) برای این است که به مدت معینی (که از علم ازلی الهی گذشته و در لوح محفوظ نگاشته شده) برسید و شاید (در مبدأ نشوء و سیر تکاملی تان) بیندیشید.»

جملاتی از کاربرد کلمه دوران جوانی

نقطه شروع داستان فیلم از جایی است که تیم در سن ۲۱ سالگی صلاحیت خارج شدن از بیمارستان روانی خارج می‌شود و دوباره با خواهرش دیدار می‌کند او که در این مدت تحت معالجه روانپزشکان بوده‌است اکنون معتقد است که هیچ حادثه فرا طبیعی در مرگ والدینش وجود نداشته‌است و خاطراتش از آن موقع توهم بوده‌اند در حالی که کایلی بیشتر دوران جوانی خود را صرف تحقیق در مورد این آینه کرده هست و پرونده‌های قتل مرتبط به آن کرده‌است.
از دولت نوروز و فراختر فیروز دوران جوانی است دگر دهر کهن را
استیو در دوران جوانی یک بازیکن نیمه‌حرفه‌ای فوتبال بوده‌است که پس از تأسیس آیرن میدن آن را کنارگذاشت.
پیرم و حسرت دوران جوانی دارم نظری بر رخ آن تازه جوانم هوس است
چو دوران جوانی رفت چون باد بسی گفتم درین دوران دریغا
سیر تکاملی ارتباطات انسانی در مدت زمان طولانی صورت گرفت. ما از اشاره و اشاره‌های ساده به سمت استفاده از زبان گفتاری پیشرفت کردیم. بیشتر ارتباطات رو در رو مستلزم خواندن بصری و پیگیری ارتباطات از طرف دیگر، ارائه پاسخ دادن به حرکات در مقابل و حفظ تماس چشمی در طول تعامل است. ما به عنوان انسان وظیفه داریم به روشی که در دوران جوانی آموزش می‌بینیم ارتباط برقرار کنیم و اگر یک لایه ارتباطی رشد کند، همه آنها این ارتباط را برقرار می‌کنند. به نوعی لایه‌ها به صورت سیستمی کار می‌کنند که با یکدیگر هماهنگ می‌شوند تا زمینه ارتباطات انسانی را تنظیم کنند.
ورع و شیب زبون خم ایامم کرد یاد دوران جوانی و میْ‌آشامی‌ها
کنار جویبار از خرمی شد چو دوران جوانی از جوانی
دربارهٔ نوع ارتباط اخوان ثالث با سید علی خامنه‌ای سخنان گوناگون و بعضاً ضد و نقیضی مطرح شده‌است. برخی روایت‌ها قائل به این موضوع هستند که دعوتی از جانب سیدعلی خامنه‌ای جهت همکاری اخوان با انقلاب بوده و اخوان در پی رد این دعوت با محدودیت‌ها و بی‌مهری‌های زیادی روبرو شده‌است. در مقابل برخی منابع گفته‌اند او از دوستان دوران جوانی سید علی خامنه‌ای بوده و شواهدی مبنی بر ادامه‌دار بودن این دوستی تا آخر عمر اخوان ارائه کرده‌اند.
درون مایه اصلی فیلم ناامیدی و نفرت شخصیت اصلی فیلم (پیام) است. ناامیدی نسبت به ادامه زندگی و نفرت نسبت به پدری که هیچگاه حاضر نبوده علایق دوران جوانی او را درک کند.
آریل سال‌های متمادی سفر می‌کند بدون آنکه به نتیجه‌ای برسد و به مواد مخدر و توهم‌زا روی می‌آورد. تحت تأثیر این مواد او برای لحظه‌ای مفیستو را می‌بیند. آریل درمی‌یابد که با این شیوهٔ زندگی به پاسخ بزرگی که به دنبالش است نخواهد رسید پس ناامیدانه دست از گشتن و جستجو برمی‌دارد. زمستان است و آریل هلنا را به‌یاد می‌آورد و آرزو می‌کند که می‌توانست بار دیگر به دوران جوانی که آن دو بایکدیگر گذراندند بازگردد.