دشمن شکن

معنی کلمه دشمن شکن در لغت نامه دهخدا

دشمن شکن.[ دُ م َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) شکننده دشمن. خصم شکن. عدومال. آنکه بر دشمن چیره می گردد. ( ناظم الاطباء ). کسی که خصم را مغلوب سازد. و رجوع به دشمن شکنی شود.

معنی کلمه دشمن شکن در فرهنگ عمید

کسی که دشمن را شکست دهد و بر او چیره شود، شکنندۀ دشمن.

معنی کلمه دشمن شکن در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه بر دشمن چیره گردد کسی که خصم را مغلوب سازد .

جملاتی از کاربرد کلمه دشمن شکن

خطبه نصرت به نام خسرو دشمن شکن خوانده شد چون از حسام لشکر دشمن شکر
خسرو دشمن شکن که صورت فتحش در سر تیغ جهانگشای توان دید
دشمن و دوست ترا می نگرند از هر سو قهر دشمن شکن و لطف کم آزارت کو؟
وارث سلطنت ملک کیان ، شاه اویس شاه دین پرور دشمن شکن دوست نواز
لشکر شکن و تیغ زن و شیر شکارست دشمن شکن و مال ده و ملک ستان است
چون به همکاران شود دشمن شکن او به جان کوشش کند ایشان به تن