دست ساز

معنی کلمه دست ساز در لغت نامه دهخدا

دست ساز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ساخته. چیزی که به دست ساخته باشند. ( آنندراج ). ساخته دست :
بر مائده ای که دست ساز فلک است
یا بی نمک است یا سراسر نمک است.خاقانی ( از آنندراج ).|| ( نف مرکب ) سازنده دست.

معنی کلمه دست ساز در فرهنگ عمید

آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد: هر مائده ای که دست ساز فلک است / یا بی نمک است یا سراسر نمک است (خاقانی: ۷۰۴ ).

معنی کلمه دست ساز در فرهنگ فارسی

دست ساخته . چیزی که به دست ساخته باشند .

جملاتی از کاربرد کلمه دست ساز

دکان داوود گوردخمه‌ای تاریخی است که در سه کیلومتری جنوب شرقی سرپل ذهاب در ابتدای جاده انزل و در فاصله حدود ۱۰۰ متری از جاده اصلی کرمانشاه به سرپل ذهاب واقع شده و در میان اهالی محل به که‌ل داوود (که‌ل داو) یا دکان داوود شهرت یافته‌است و به دوران مادها تعلق دارد. دخمه در دل صخره ستبری کنده شده‌ و زیر ان تا سطح زمین با ادوات دست ساز صاف شده است و دسترسی به داخل آن به سختی امکان پذیر است. در زیر این صخره یک قبرستان مردم یارستان قرار دارد، یعنی از بیش از دو هزار سال پیش در این مکان اجساد مردگان با روش‌های مختلف دفن می‌شدند. درون مقبره پنج تاقچه جهت گذاشتن نذورات و یک گور بیضی شکل قراردارد. سقف دخمه تاق مانند است.
ز عقل ساز حسام و ز دست ساز سپر که با زمانه و چرخی تو در جدال و نطاح
«آنگه ره را به دست ساز آئین در میان هزار و اند سوار»
در اولین ماههای کار خود ، تیلکی در مکانهای فروش مشروبات الکلی به صحنه رفت که به دلیل کمبود سن ، انتقاداتی را از طرف دولت به همراه داشت. طی کنسرت وی در نوامبر 2016 در دیاربکر ، دو بمب صوتی دست ساز در ان مکان منفجر گردید.
در اکثر رستورانهای سنتی از صندلیهای دست ساز بومی استفاده می‌شود. این صندلیها "اکیپلس " از چوب نخل با روکشی چرمی از پوست خوک تهیه شده‌اند.
هر مائده که دست ساز فلک است یا بی نمک است یا سراسر نمک است
در طیلسان به صورت و شکل این رباب دست ساز زنی است مطربه در زیر چادرش
خلقت ایزد به صورت خود کرد دست ساز محبت خود کرد