دامر

معنی کلمه دامر در لغت نامه دهخدا

دامر. [ م ِ ] ( اِ ) ماده ای است صمغی زردرنگ و سخت و غیرحاجب ماوراء چون شیشه و آن رسوب و کنجاره تقطیر تره بانتین است و آنرا برای تلطیف زه کمان بکار برند.
دامر. [ م َ ] ( اِخ ) از بلاد مابین شمال و مشرق هند بر حسب آنچه در سنگهت آمده است. ( ماللهند بیرونی 157 ).

معنی کلمه دامر در فرهنگ فارسی

از بلاد ما بین شمال و مشرق هند بر حسب آنچه در سنگهت آمده است

جملاتی از کاربرد کلمه دامر

قبیله آندروسکوجین که با نام اروزگانتاکوک نیز شناخته می‌شوند اولین ساکنان نواحی مرکزی مین بودند. آندروسکوجین‌ها از قبیله‌ای از تیره آبِناکی بودند. در طی جنگ شاه فیلیپ در سال ۱۶۹۰ از آن نواحی بیرون رانده شدند. آن‌ها به سنت‌فرانسیس نقل مکان کردند که به وسیله تکاوران راجرز در سال ۱۹۷۵ تخریب شد و اکنون اوداناک نام دارد. سایر قبائل آبِناکی شکستهای دشواری را متحمل شدند به ویژه در طی جنگ دامر و تسخیر نوریجویک در سال ۱۷۲۴ و شکست پِکوآکیت در سال ۱۷۲۵ که تا حد زیادی از شمار آن‌ها کاست. آن‌ها در نهایت به همراه دیگر قبایل مهاجر جنوب به کانادا عقب‌نشینی کردند و در بیکِنکور و سیلری و بعدها در سنت فرانسیس اسکان گزیدند.
در سال ۲۰۱۲، شخصی به نمایندگی از اسکارور اعلام کرد که او قصد دارد کتابی کامل دربارهٔ قتل دامر بنویسد.