دار غرور. [ رِ غ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرای خودخواهی و خودبینی ، کنایت از دنیا : بشادی جهان دل را مکن شاد که آن دار غرور آمد ز بنیاد.ناصرخسرو.دورباد از خجسته مجلس تو نکبت دهر پیر و دار غرور.سوزنی.
معنی کلمه دار غرور در فرهنگ فارسی
سرای خود خواهی و خود بینی
جملاتی از کاربرد کلمه دار غرور
بسی قرار نگیرند جان و تن با هم که تا تن ز دار غرور است وجان ز دار قرار
رخت بیرون فکن ز دار غرور چه نشینی میان دیو شرور؟
بنشین که من و تو را درین دار غرور مقصود ز آمدن، همه رفتن بود