معنی کلمه خواهندگی در لغت نامه دهخدا
چنین داد پاسخ بدو مرد پیر
که ای شاه گوینده و یادگیر
بدانگه کجا مادرت را ز چین
فرستاد خاقان به ایران زمین
بخواهندگی من بدم پیشرو
صدوشصت مرد از دلیران گو.فردوسی.|| سؤال. کدیه. گدائی. || حب. || اراده. || میل. رغبت. ( یادداشت بخط مؤلف ).