خلوت گزین

معنی کلمه خلوت گزین در لغت نامه دهخدا

خلوت گزین. [ خ َل ْ وَ گ ُ ] ( نف مرکب ) خلوت نشین. منزوی. آنکه خلوت اختیار کند. ( یادداشت بخط مؤلف ). گوشه نشین. مجرد. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خلوت گزین در فرهنگ عمید

= خلوت نشین

جملاتی از کاربرد کلمه خلوت گزین

در میان انجمن خلوت گزین روشناییها ز تاریکی بین
گر ذره‌ها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را
مهر رخت خلوت گزین آنجا که بنایی جبین پیدا که خورشید از زمین آنجا که بگذاری قدم
روزها خدمت کنی در بارگاه ناکسان یک شبی خلوت گزین یک دم برین درگه بنال
پر نتانی کند رو خلوت گزین تا نگردی جمله خرج آن و این
نه شاید در چنین فصلی حزین بود چو من تنها نشین، خلوت گزین بود