[ویکی الکتاب] معنی خَلَقُواْ: آفریدند-خلق کردند(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است) ریشه کلمه: خلق (۲۶۱ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه خلقوا
روی ابو سعید الخدری قال: قال النبیّ (ص): «لو أن الجن و الانس و الملائکة و الشیاطین مذ خلقوا الی ان فنوا، صفّوا صفا واحدا ما احاطوا باللّه ابدا».
قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً مفسران گفتند که مشرکان مکه از این سران و سالاران قریش گفتند: یا محمد! تو دعوی نبوت و رسالت میکنی، و ما را بر دینی می خوانی که از جهودان و ترسایان که کتاب داراناند پرسیدیم، و از کار تو بررسیدیم، و گفتند: ندانیم او را، و نشناسیم، و ذکر وی بنزدیک ما و در کتاب ما نیست. اکنون کسی را بیار که بر رسالت تو گواهی دهد، و صدق تو ما را معلوم گرداند. رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً یقول ای شیء افضل و اعظم شهادة. این را دو وجه است از تأویل: یکی آنست که: قل شهادة ای شیء اکبر؟ بگو چه چیز است که گواهی آن مهمتر و عظیمتر همه گواهی است؟ آن گه گفت: قُلِ اللَّهُ هم تو جواب ده، و بگو آن چیز اللَّه است. دیگر وجه آنست که: قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ بگو آن چه چیز است که مهتر و عظیمتر همه چیزها است؟ آن گه جواب داد: شَهادَةً قُلِ اللَّهُ یعنی: قل شهادة اللَّه. بگو یا محمد! بگواهی دادن که آن مهتر چیزی اللَّه است، و در هر دو تأویل این شیء اللَّه است، خویشتن را شیء خواند، هم چنان که جای دیگر گفت: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ» یعنی خلقوا من غیر خالق؟ یعنی آفریده گشتند بی هیچ چیز؟ خویشتن را در قرآن این دو جای چیز خواند. و جهم صفوان گفت و اصحاب وی که: نه روا باشد که اللَّه را شیء خوانی، و عرب کسی را چیزی خوانند، چنان که گویند: ما انت؟ چه چیزی تو؟ یعنی من انت؟ که کسی تو؟ و این در قرآن موجود است جایها.
و سر انجام ایشان آنست که اللَّه گفت: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ اما آن مرگ که در راه شیطان بود نیز بر دو قسم است: یکی آنکه بیگانه زادند او را و بیگانه مرد. رب العالمین در وصف ایشان گفت: وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ. دیگر آنست که: مسلمان زادند او را و کافر مرد. آن مسکین چون در سکرات مرگ افتد روی معرفتش بنکرت سیاه شود، جان از تن بر آید، و ایمان از دل بر آید، تن ماند بیجان، و دل ماند بیایمان. ضربت ملک الموت بر تن آید و قطیعت ملک بر دل افتد، بیچاره سالها در مسلمانی رفته و بر کفر مرده! مسلمانان بر وی نماز کرده، و وی خود رانده! سرانجام این دو فرقت آنست که رب العالمین گفت: لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً. و به قال النبی (ص): «الا انّ بنی آدم خلقوا علی طبقات شتّی، فمنهم من یولد مؤمنا، و یحیی مؤمنا، و یموت مؤمنا».
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ» قال ابن عباس دؤبهما فی طاعة اللَّه ای مقیمین علی طاعة اللَّه سبحانه فی الجری لا یفتران: سئل عبد اللَّه بن انس بن مالک عن الشّمس و القمر و النجوم من ایّ شیء خلقوا، قال حدّثنی ابی عن رسول اللَّه (ص): انّهم خلقوا من نور العرش.
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی الاصنام، تأویله: شرکائی فاضاف الیهم لانهم زعموا ذلک. ای جعلتموهم شرکائی بزعمکم. أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ یعنی قل لهم: ان خلقوا شیئا من الارض او من السّماء فارونیه، أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْهُ قرأ ابن کثیر و ابو عمرو و حمزة و حفص: بینة علی التوحید، و الباقون: بینات بالجمع، تأویله: ام انزلنا کتابا فیه انّ للَّه شرکاء فهم علی بیّنة واضحة ممّا فی ذلک الکتاب او آتیناهم کتابا بانّ اللَّه لا یعذّبهم فهم واثقون به بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ ای ما یعد الظالمون بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً ای کفرهم عن تقلید محض و وعد کاذب. قال مقاتل: یعنی ما یعد الشیطان کفّار بنی آدم من شفاعة الالهة لهم فی الآخرة غرور باطل.