خدور. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِخِدر. ( از ناظم الاطباء ). جمع خِدر. پرده برای دختران در گوشه خانه و هر آنچه بدیدن نیاید از خانه و مانند آن. ( از آنندراج ). رجوع به خدر شود : همگان را بناز پرورده دایه رنج در ستور خدور.مسعودسعد.
معنی کلمه خدور در فرهنگ عمید
= خِدر
معنی کلمه خدور در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع خدر
جملاتی از کاربرد کلمه خدور
تا آن زمان که الحان اذان از زبان بآذان و خروش خروس بالحان کوس بگوش پیوست و ندای حی علی الفلاح با غناء هلموا الی الراح جمع شد و زاغ خدور رواح در سلسله کافور ریاح صباح آویخت و شیطان شب از سلطان روز بگریخت.
تا وار بود باشد عشقون هواسی تیغ جفادن پور خدور هراسی
شاه جهان آن گاه بگاه جهان خرامد که پیش کاران قاهر و استادان ماهر قصور و ایاوین را بنقوش نو آئین بنگاشته باشند و خدور و بساتین را بورد و ریاحین آراسته، بنقصی در بزم طرب باشد و نه گامی محتاج طلب.