خاکین

معنی کلمه خاکین در لغت نامه دهخدا

خاکین. ( ص نسبی ) خاکی. خاک آلود :
این لب خاکین ما را در سفالین باده ده.خاقانی.خونین دلی بصبر سر اندوده وز سرشگ
خاکین رخی چو کاه گل اندود می بریم.خاقانی.و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افزارهای خاکین و سنگین... ( فارسنامه ابن بلخی ص 143 ).

معنی کلمه خاکین در فرهنگ عمید

۱. تهیه شده از خاک، خاکی.
۲. [قدیمی] به رنگ خاک.

معنی کلمه خاکین در فرهنگ فارسی

منسوب به خاک، خاکی، خاک آلود
خاکی خاک آلود

جملاتی از کاربرد کلمه خاکین

روی من کاهی است خاکین کاش از خون گل شدی تا به خون دل سر خاک وحید اندودمی
بروم با سر خاکین به سر خاک پسر کفن خونین از روی پسر باز کنم
نیم رو خاکین چو بوسم پای تو بر سر از تو تاج تمکین آورم
دلم دردین و نالین چه واجم رخم گردین و خاکین چه واجم
بحر با موج‌ها بین گرد کشتی خاکین کعبه و مکه‌ها بین در تک چاه زمزم
بندهٔ خاکین به خدمت نیم رو خاکین رسید سهم خسران پس نهاد و سهم خسرو پیشوا
این لب خاکین ما را در سفالی باده ده جام جم بر سنگ زن کز جام و از جم فارغیم
بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم آتشین آب و گلین رطل کند درمانم