خانه فروشی

معنی کلمه خانه فروشی در لغت نامه دهخدا

خانه فروشی. [ ن َ / ن ِ ف ُ ] ( حامص مرکب ) عرض تجمل و اظهار ثروت وبیان ساز و برگ و سازمان. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( برهان قاطع ) :
عشق تو عقل مرا کیسه بصابون زده ست
وام ده تا هوش را خانه فروشی زند.خاقانی.دید دلم وقف عشق خانه بام آسمان
خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد.خاقانی.عشق بگسترد نطع پای فرو کوب هان
خانه فروشی بزن آستنی برفشان .خاقانی.

جملاتی از کاربرد کلمه خانه فروشی

دید دلم وقف عشق خانهٔ بام آسمان خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد
آنها که ازو پیاله نوشی بزنند بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند
گفتم بیا و خانه فروشی بزن مرا گفتا برو که من ز چنین ها نمی‌خرم
روزن این خانه رها کن به دود خانه فروشی به زن آخر چه سود‌؟
نطع بگسترد عشق پای فرو کوب هان خانه فروشی بزن آستیی برفشان
ای خازن جنت بعمل خانه فروشی در بر رخ ما باز تو از بهر خدا کن
من شهر بگردم پس ازین خانه خرم تا بو که مرا خانه فروشی بزنی