خانه ساختن. [ ن َ / ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) بنای خانه کردن. ساختن خانه. درست کردن خانه : دل ای رفیق بر این کاروانسرای مبند که خانه ساختن آیین کاروانی نیست.سعدی.
معنی کلمه خانه ساختن در فرهنگ فارسی
بنای خانه کردن ساختن خانه
جملاتی از کاربرد کلمه خانه ساختن
جان من، با سر آیت آی. اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب ولهو و زینة. پادشاه عالم، عیب دنیا پیدا میکند و بیقدری او به خلق مینماید، تا مؤمن دل بدو ندهد و به طلب او مشغول نگردد تا به بهشت و مغفرت مستحق گردد. جوانمردا دل در دنیا مبند که دنیا را بقا نیست، و دل در خلق مبند که خلق را وفا نیست، دل در خدا بند که بنده را به از خدا نیست. هل تحس منهم من احد او تسمع لهم رکزا. جوانمردا، دنیا چون تو معشوق بسیار داشت و با کسی وفا نکرد، با تو هم نکند. کس را از آدمیان عمر چند لقمان حکیم نبوده است، سه هزار سال عمر وی بود. چون عمرش به آخر رسید و ملک الموت بیامد او را دید در میان نیستان نشسته و زنبیل می بافت. ملکالموت گفت ای لقمان سه هزار سال عمر بافتی چرا خانه ای نساختی؟ گفت ای عزرائیل، ابله کسی که او را چون تویی در پی بود و او را پروای خانه ساختن بود.
در دل مدار نقش امانی که شرط نیست بت خانه ساختن به نظرگاه پادشا