خانه درویش
معنی کلمه خانه درویش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خانه درویش
پس چنان کردند و همان شب دختر به خانه درویش فرستاد. دختر چون در خانه درویش آمد نانی خشک دید؛ بر سر کوزه آب نهاده، گفت: این نان چیست؟
بزم من شبهاست روشن از خیال روی تو خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست
ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم راهی بدر خانه درویش نمایم
ظلمتم روشن فضولی ز آتش بیداد اوست خانه درویش بین کز لطف شه دارد چراغ
خط چو شد با طرهاش همسایه جای جان گرفت خانه درویش شد از قُرب منعم تنگ حیف
شکایت از تو ندارم که شکر باید کرد گرفته خانه درویش پادشه به نُزول
دزد هرگز در کمین خانه درویش نیست پیرهن در بر ز نقش بوریا باشد مرا
غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد زسقف خانه درویش دایم خاک می ریزد
بود به بصره به یکی کو خراب خانه درویش به عهد عمر
گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست