خال سیاه

معنی کلمه خال سیاه در لغت نامه دهخدا

خال سیاه. [ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام خالهای سیاه رنگ ورق قمار، مقابل خال قرمز.

معنی کلمه خال سیاه در فرهنگ فارسی

نام خالهای سیاه رنگ ورق قمار مقابل خال قرمز .

جملاتی از کاربرد کلمه خال سیاه

از خال سیاه او بر دام زنم رسمی وین دانه پرستان را سر درغله اندازم
بر جمال کعبه رخسار او خال سیاه دیده‌اند و دیده‌ها را زمزم افشان کرده‌اند
بر لب آلش بگویم چیست آن خال سیاه بر نبات اکنون مگس بنشسته بر روی حسن
از خال سیاه کنج چشمت امروز بچشم من، شب آمد
ببرد دل ز جهانی به خطّ و خال سیاه غبار و فتنه عالم مگر کز ایشانست
سراغ مردمک از چشم ما مگیر و مپرس خیال خال سیاه تو کرده است کمین
ای خط تو سبزی خوان بلا خال سیاه تو نشان بلا
بینم از خط سبز و خال سیاه بر همه نیکوان تو را ترجیح
بادکنک ماهی خال سیاه از اسفنج دریایی، جلبک، مرجان و سخت پوستان و نرم‌تنان تغذیه می کند.
خط بر جهان زدی و ز خال سیاه ظلم بر هفت عضو ملک نشان چون گذاشتی
چشمت به غمزه کشت من بیگناه را خود زلف را چه گویم و خال سیاه را