ذلی

معنی کلمه ذلی در لغت نامه دهخدا

ذلی. [ ذَل ْی ْ ] ( ع مص ) چیدن خرمای تر را. باز کردن خرمای تر از نخل.

معنی کلمه ذلی در فرهنگ فارسی

چیدن خرمای تر را .

جملاتی از کاربرد کلمه ذلی

تصدقت بالروح العزیز لشکرها فبالله ارحموا ذلی و عشقی فما لکم
مرا عز و ذلی است در راه همت که پروای موسی و بلعم ندارم
اینست که گفت جلّ جلاله: جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ آن شوریده روزگار و سرور طریقت شبلی در روش خویش از هر دو جانب خبر داده، و بر هر دو مقام گذشته، در مقام بسط بوقت شادی و ناز همی گفت: این السماوات و الارضون حتی احملها علی شعرة جفن عینی. و در مقام قبض بوقت زاری و خواری همی گفت: ذلی عطل ذلّ الیهود. و شاهد شرع مقدّس برین قصه آنست که مصطفی ص گهی میگفت: «انا سیّد ولد آدم و لا فخر» و گهی میگفت‌ «لا تفضّلونی علی یونس بن متی».