ذرائر

معنی کلمه ذرائر در لغت نامه دهخدا

ذرائر. [ ذَ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ ذرّة. مورچگان. موران خرد. ( غیاث ).

معنی کلمه ذرائر در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع ذریه احفاد اولاد اولاد اولاد.

جملاتی از کاربرد کلمه ذرائر

وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ الآیة. راه حق بر روندگان روشن، لکن چه سود که یک مرد راه رو نیست، دریغا که بستان نعمت پر ثمار لطایف است و یک خورنده نیست، همه عالم پر صدف دعوی و یک ذرّه جوهر معنی نیست، در میدان جلال صد هزار سمند هدایت و یک سوار نیست. بو یزید بسطامی گفته: که راه حق چون آفتاب تابان است، هر که بینایی دارد چون در نگرد با یقین و ایمان است، در هر کلوخی و ذرّه‌ای از ذرائر موجودات بر یگانگی حقّ صد هزار بیانست.
قوله: إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ... الآیة تسبیح کوه‌ها و سنگها با داود هم از ان غیبهاست که نادر یافته پذیرفته است و آن را گردن نهاده اگر چه بر عقلها پوشیده از قدرت اللَّه بدیع نیست و جز برخواست اللَّه حوالت نیست. اعتقاد کن که هر ذره‌ای از ذرائر موجودات که هست بزبان حال همی گوید: ساکنان کوی دوست خود ماایم، خلعت حیاة خود ما پوشیده‌ایم، اشارت قرآن مجید اینست که: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ».