ذات شد
جملاتی از کاربرد کلمه ذات شد
علی ذات شد چون از علی اکبر اعظم ازارش عظمت حق کبریای حق ردا آمد
چو باشد اتحاد جمله بر ذات شد آن ذاتالاحد جامع در اسمات
صفات و ذات شد موصوف و منصور یکی بنمود کل مقصود منصور
در اینجا پرده آمد پاره پاره حقیقت ذات شد بر خود نظاره
صفاتم ذات شد بیچون من حق که اینجا مینمایم سرّ مطلق
یکی دید و دم از یکی زد اینجا درون ذات شد در دید یکتا
در آخر چو نماید ذات اعیان صافت ذات شد پیدا و پنهان
هر ذره گرچه مظهر خورشید ذات شد دارد ظهور خاص بهر جای ذات تو
چو آدم ذات شد در قرب اعیان صفات ذات شد پیدا و پنهان
حقیقت ذات شد پیدا از آن بود که اینجا صورتی در جسم و جان بود