دوشادوش. ( ق مرکب ) صفی با افرادی بهم پیوسته. دوش بدوش. دوش بادوش. شانه بشانه. ( ناظم الاطباء ). همدوش. همراه. همبر. در یک رده و صف برابر: مردم کره دوشادوش سربازان به جنگ پرداختند. ( یادداشت مؤلف ) : تا رسیدند هر دو دوشادوش به بیابانی از بخار به جوش.نظامی.هرکجا روی آورم بخت سیه همره بود گاه دوشادوش من گاهی به پیشاپیش من.( یادداشت مؤلف ). دوشادوش. ( اِ مرکب ، ق مرکب ) ( مرکب از «دوش » ریشه مضارع دوشیدن ) دوش ها بدوش. دوشیدن از پس دوشیدن. دوشیدن پشت سرهم. لاینقطع دوشیدن. || در بیت زیر ازسوزنی ظاهراً معنی پیاپی و متصل می دهد : تا سخن طفل بود شاعر دانا دایه خاطرش پستان زو شیر خورد دوشادوش.سوزنی.
معنی کلمه دوشادوش در فرهنگ عمید
شانه به شانه.
معنی کلمه دوشادوش در فرهنگ فارسی
دوش هابدوش . دوشیدن از پس دوشیدن .
جملاتی از کاربرد کلمه دوشادوش
دلت ریش است و رو، زنجیر الماسش بهر مونه مکن در کشت عیش آباد دوشادوش درمانش
امیرکبیر زمانی که به صدارت رسید به نقص و کمبود مؤسسات فرهنگی و علمی آگاه بود و معتقد بود ایران از نظر علوم و تمدن جدید بی بهره است و اگر بخواهد تحولاتی را در کشور ایجاد کند باید جوانان ایرانی بهره ای از تمدن و علوم مختلف کسب کنند. او دو مسافرت به خاک روسیه داشت و در این سفرها نظام تعلیم و تربیت ملل اروپایی را بررسی کرد و لازم دید اگر بخواهد دوشادوش آن کشورها پیش برود، ۲ راه پیش رو دارد: یا باید عدهای را برای تحصیل به اروپا بفرستد یا اینکه عدهای از معلمان اروپایی به ایران اعزام کند.
احساناللّه خان مدتی کوتاه در دارالفنون تهران درس خواند، فرانسه آموخت (زین رو ادبیات سیاسی رادیکال اروپایی در دسترس او بود) و سپس به اردوی مجاهدان مشروطهخواه در مبارزه برای خلع ید از محمدعلیشاه و استقرار مجدد مشروطه پیوست و در فتح تهران در ژوئیهٔ ۱۹۰۹ شرکت کرد. با آغاز جنگ جهانی اول به هواداری از گروههای طرفدار عثمانی/آلمانی برخاست و در ۱۲۹۵ به «دولت موقت» هوادار آلمان در کرمانشاه پیوست و در آنجا دوشادوش نیروهای عثمانی/آلمانی در جبهههای غرب جنگید.
پیش آن گل از خجالت میکشد خط بر زمین دود آه من که دوشادوش سنبل میپرد
عاشقان صف کشیده دوشادوش ساقیان بر کشیده نوشانوش
غیر زلف او که دوشادوش آن رو میرود سایه با خورشید کی پهلو به پهلو میرود!
هوا خوش است و حریفان باغ دوشادوش خوش است خوردن می با نوای نوشانوش
در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، زمانی که این دو دوشادوش هم کار میکنند، از اعتراف به عشقشان نسبت به یکدیگر طفره میروند. تمام مکالمههایی که یادآوری میشوند نشان از رابطهای حرفهای دارند که گاهی به مرز عشق و علاقه نزدیک میشوند اما هرگز از آن عبور نمیکنند.
ای فیض ازل با نفست دوشادوش از غیب، تمنای دلت کرده سروش