دو دریا

معنی کلمه دو دریا در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] دو دریا (قرآن). در قرآن کریم در چند جا لفظ «البحرین» به معنی دو دریا آمده است:
1. «لَا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ». (سوره کهف، 60) حضرت موسی علیه السلام به غلام خود گفت: پیوسته می روم تا وقتی به جای پیوستن دو دریا رسم.
علامه شعرانی در مورد محل مورد اشاره آیه می گوید: «جای آن به تحقیق معلوم نیست البته تنگه ایست در حوالی شام و مصر که یکی از دریاهای آن به خلیجی می پیوندد».
برخی نیز گفته اند: منتهی الیه دریای روم (مدیترانه) از ناحیه شرقی و منتهی الیه خلیج فارس از ناحیه غربی است که بنابراین مقصود از مجمع البحرین آن قسمت از زمین است که به یک اعتبار در آخر شرقی مدیترانه و به اعتبار دیگر در آخر غربی خلیج فارس قرار دارد و به نوعی مجاز آن را محل اجتماع دو دریا خوانده اند.
2. « وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا»؛ (سوره نمل، 61) میان دو دریا مانعی نهاده است.
3. «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ × بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ»؛ (سوره الرحمن، 20-19) نزدیک ساخت دو دریا را با هم ملاقات می کنند و میان این دو حاجبی است که بر یکدیگر غالب نمی شوند.
4. «وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ»؛ (سوره فرقان، 53) خدا است که و دریا را به نزدیک هم آورد یکی گوارا و شیرین و یکی شور و ناگوار.
علامه شعرانی در مورد این آیه می گوید: «ابتدا چنین به نظر می رسد که خداوند به امری بر خلافت طبیعت استدلال بر قدرت خود کرده که دو آب در یک ظرف با هم آمیخته نمی شوند اما چون با مثال و نظایر آن بنگریم خواهیم دید غالباً خداوند به اموری عادی و موافق طبیعت احتجاج کرده است مانند ساختن کشتی و روان کردن آن در دریا به وسیله بادها چنانگه گذشت.

جملاتی از کاربرد کلمه دو دریا

و یا چون دو دریا ندیده کران که موجش سنان بود و گرز گران
ناریان بین با سه دوزخ سرد مانده در تموز ابلهان بین با دو دریا غرق گشته در سفال
چیست آن گوهر که می زاید ز دو دریا روان صورت آن در ولیکن باشدش از جزع جان
دم وحدت زدی ازنقش دریا توئی در هر دو دریا دوست یکتا
مرا شد دیدگان لبریز ز اشک گاه‌گاه دل دو دریا آب از این یک قطرهٔ گوهر برآوردم
تشنه دو دریا بهم آورده میل تشنه و ازدیده همی راند سیل
لعل پاش و در فشانیم از دو دریا و دو کان تا اسیر آن دو لعل و آن دو تا بیجاده‌ایم
دو دست او سبب نور وگوهرست مگر دو آفتاب و دو دریا در آستین دارد
بدین طراوت خیزد ازین دو دریا در بدین حلاوت ریزد ازین دو نخله رطب
گفت ما را هر دو دریا نار و نور می‌بباید رفت راه دور دور