معنی کلمه دهلیزه در لغت نامه دهخدا دهلیزه. [ دِ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) دهلیز و شیخانه. ( ناظم الاطباء ) : به دهلیزه آن گذرگاه سخت چو شیران به شروان برون برده رخت.نظامی.در این دهلیزه تنگ آفریده وجودی دارم از سنگ آفریده.نظامی.|| مراد از دهلیزه سرحد سواد البرز است. ( آنندراج ).
معنی کلمه دهلیزه در فرهنگ عمید = دهلیز: در این دهلیزۀ تنگ آفریده / وجودی دارم از سنگ آفریده (نظامی۲: ۲۲۴ ).
جملاتی از کاربرد کلمه دهلیزه گلی بردند ازین دهلیزه پست بر آن درگاه والا دست بر دست خانهای ترتیب داده فرقه گم کرده گنج وندر آن دهلیزه کام و حلق اژدر کردهاند