دندانه دار. [ دَ دا ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) دندانه دارنده. مضرس. هر چیز که دارای دندانه ها باشد. ( ناظم الاطباء ). ذوالتضاریس. ( یادداشت مؤلف ) : چون کنار شمع بینی ساق من دندانه دار ساق من خایید گویی بند دندان خای من.خاقانی.خنجر او ساخته دندان نثار خوش نبود خنجر دندانه دار.نظامی.مشرف الاوراق ؛ با برگ های دندانه دار. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه دندانه دار در فرهنگ عمید
آنچه دارای دندانه باشد، مانند اره.
معنی کلمه دندانه دار در فرهنگ فارسی
دندانه دارنده . مضرس .
جملاتی از کاربرد کلمه دندانه دار
پنجره ها ممکن است مستقل از درها کار کنند، اگرچه اگر درب پایین بیاید، به طور خودکار جمع می شوند. پنجره و در هر دو توسط موتورهای الکتریکی از طریق تسمه های لاستیکی دندانه دار هدایت می شوند و در مواقع اضطراری میتوانند به صورت دستی جابجا شوند.
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار پرده خوابی که ما بر چشم جان پوشیده ایم
می شود تیغ حوادث زین سپر دندانه دار بی کلاه فقر بر تن سر ندارد آدمی
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار گرچنین بر روی هم بندد سحاب غفلتم
بوته این درخت به ارتفاع ۲ متر، با برگهای متناوب، قلب شکل و دندانه دار که به طول ۱۰ تا ۱۲ سانتیمتر و عرض ۸ تا ۱۰ عرض سانتیمتر است. دمبرگهای این گیاه ۲ تا ۶ سانتیمتر است. این گیاه پنج ماه پس از کاشت شروع به گلدهی میکند و حوالی ماه هشتم بذر میدهد. گلهای نر کوچک، سفید و به صورت دسته ای قرار گرفتهاند. دو گل ماده در پایه گل آذین قرار دارند.
بر سپاهی که با تو کرده جدل گشته دندانه دار تیغ اجل
یک درختچهٔ همیشه سبز یا درخت کوچک با ارتفاع ۵–۳ متر (بهطور نادر ۱۰ متر) است. قطر تنهٔ درخت در حدود ۲۰ سانتیمتر است. برگها براق و به رنگ سبز تیره هستند. برگ آن کوچک بطول ۳–۱ سانتیمتر و با پهنای ۱۷–۱۰ میلیمتر با حاشیهٔ دندانه دار و گاهی خاردار است. گل آن چهار قسمت دارد و به رنگ سفید است. میوهٔ آن دروپ (به میوهای گفته میشود که یک پوستهٔ نازک، میانهای گوشتی و یک هستهٔ سخت دارد که نگهدارندهٔ دانهٔ آن است) به قطر ۵ میلیمتر و به رنگ سیاه و حاوی چهار بذر است. این گیاه در محیط اسیدی با پیاچ بین ۳٫۸ تا ۶ بهخوبی رشد میکند.
می شود از مهره موم این زمان دندانه دار بود اگر چون تیشه چندی ناخنم گیرا به سنگ
چه گویم از دل چون سنگ خود؟ که از سختی شود ز حرفش دندانه دار تیغ زبان!