دم گیر. [ دَ ] ( نف مرکب ) خفه کننده و خاموش کننده و نفس گیر. ( ناظم الاطباء ). سنگین و گرم چنانکه نفس فروگیرد: گرمای دم گیر. خبه کننده. گیرنده ٔنفس. دمه گیر. دَوْمَهْکَر. ( معرب است ). که خفقان آرد. که سهولت تنفس را مانع باشد. با هوای خفه. ( یادداشت مؤلف ) : چاه دم گیر و بیابان و سموم تیغ آهخته سوی مرد نوان.خسروانی.غتم ؛ گرمای دم گیر سخت. یوم غم ؛ روز تیره و دم گیر از گرما. ( صراح اللغة ). غام ، مقمم ؛ روز دم گیر و تیره. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه دم گیر در فرهنگستان زبان و ادب
{sting} [حمل ونقل هوایی] پایه ای بلند و لوله مانند که در تونل باد رو به جریان بالادست قرار دارد و مدل هواگَرد با حداقل تزاحم (interference ) بر روی آن نصب میشود
جملاتی از کاربرد کلمه دم گیر
چه ارژنگ دید آن چنان کارزار بگرداند رو از دم گیر و دار
مطرب، نی خوش نوا به دم گیر گو آتشم از درون عَلم گیر
دمی ای مرغ بی هنگام دم گیر بده سر پای رفتار عدم گیر
دم مسیح غلام دمت که پیش از تو بد از زمانه دم گیر راه دم مسدود