دعوات

معنی کلمه دعوات در لغت نامه دهخدا

دعوات. [ دَ ع َ ] ( ع اِ ) ج ِ دعوة. جمع دعوت که به معنی دعا است. ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به دعا شود :
قوافل دعوات از زمانه در همه وقت
رفیق کوکبه صبح کاروان مساست.سلمان ( ازآنندراج ).- مجیب الدعوات ؛ اجابت کننده دعاها. یکی از نامهای خدای تعالی است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه دعوات در فرهنگ عمید

= دعوت

معنی کلمه دعوات در فرهنگ فارسی

جمع دعوت
( اسم ) جمع دعوت دعاها .

جملاتی از کاربرد کلمه دعوات

معنی دعوت بسی بنموده ما را در حضور ای عفی‌الله دعوی دعوات در غیبت چرا
و حیرت بر دو گونه است: یکی اندر هستی ودیگر اندر چگونگی. حیرت اندر هستی، شرک باشد و کفرو اندر چگونگی، معرفت؛ زیرا که اندر هستی وی عارف را شک صورت نگیرد و اندر چگونگی وی عقل را مجال نباشد. ماند این‌جا یقینی در وجود حق و حیرتی در کیفیت وی و از آن بود که گفت: «یا دلیلَ المتحیّرینَ زِدْنی تحیّراً.» نخست معرفت وجود کمال اوصاف اثبات کرد و بدانست که وی مقصود خلق است و استجابت کنندهٔ دعوات ایشان و متحیران را تحیر به جز وی نیست، آنگاه زیادت حیرت خواست و دانست که اندر مطلوب عقل را حیرت و سرگردانی شرک و وَقْفَت بود و این معنی سخت لطیف است.
نفسی وجود دارم که تو را سجود آرم که سجود توست جانا دعوات مستجابم
از دهان توپ و از مهمان بی دعوت شنو پاسخ دعوات خود از ناله امن یجیب
جز دعوت شب مرا چه چاره هان ای دعوات نیم شب، هان
درین معنی بطالع مولود و قرانات مسعود بازگشته، بعد از نماز استخارت و دعوات استجازت این معنی مخمر و مشمر شد.
قوافل دعوات از دل و زبان من اند رفیق کوکبه صبح و کاروان مسا