دشمن کش. [ دُ م َ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده ٔدشمن. دشمن کشنده. کشنده خصم. عدو کش : وزآن پس چنین گفت با سرکشان که ای نامداران و دشمن کشان.فردوسی.دو بهره ز گردان و گردنکشان چه از گرزداران و دشمن کشان.فردوسی.ضُبارم ؛ مرد دلاور و توانای دشمن کش. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه دشمن کش در فرهنگ عمید
آن که دشمن را بکشد، کشندۀ دشمن.
معنی کلمه دشمن کش در فرهنگ فارسی
کشنده دشمن .
جملاتی از کاربرد کلمه دشمن کش
شادی کن و خرمی برسم جم دشمن کش و خشم خور بسان زو
بشاهی باش و در شاهی سپه کش باش و دشمن کش بشادی باش و در شادی توانا باش و نهمت ران
ولایت گیر و دشمن کش ، جهان پیمای و لشگر کش نشاط افزای و شادی کن ، سخاوت ورز و ملکت خور
تیغ در دست توست دشمن کش خاصه آن را که هست دشمن هش
به شکر گفتهاند دشمن کش دوستان را لبت چرا کشتهست؟
کامران و دیرزی و شاه بند و شهر گیر سیم بخش و زر ده و دشمن کش و خنجر گذار
همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای
خنجر کش و نام آور، دشمن کش و دین گستر رادی کن و شادی خور، خرم زی و جا نپرور
کسی را که با دوستی سرخوش است نبینی که چون بار دشمن کش است؟
سایهٔ لطف خدا، داعیهٔ راحت خلق شاه گردنکش دشمن کش عاجز بخشای