دست پرور. [ دَ پ َرْ وَ ] ( ن مف مرکب ) دست پرورد. دست پرورده. پرورش یافته از دست. ( غیاث ). پرورش یافته به دست ، مثل طفلی را که دایه اش باشد گویند: این دست پرورده اوست. ( آنندراج ). آنکه تحت تربیت دیگری قرار گرفته باشد. مُربّی ̍ : همه را دید دست پرور ناز دست از آیین جنگ داشته باز.نظامی.تیرش تمام سینه پسند است و دل نشین این غمزه دست پرور طرف کلاه کیست.قدسی ( از آنندراج ).|| ( نف مرکب ) پرورنده به دست. مربی. آنکه تربیت دیگر کس کند.
معنی کلمه دست پرور در فرهنگ عمید
کسی که زیردست کس دیگر پرورش یافته باشد، آن که تربیت شده و پرورش یافتۀ دست کسی باشد.
معنی کلمه دست پرور در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه تحت تربیت دیگری قرار گرفته باشد مربی . دست پرورد دست پرورده پرورش یافته از دست .
جملاتی از کاربرد کلمه دست پرور
مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک زیرا که دست پرور مرغان گلشنم
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
مخصوص ماست از نگه کنج چشم یار نازی که دست پرور چندین تغافل است
توئی آن دست پرور مرغ گستاخ که بودت آشیان بیرون از این کاخ
ای فتنه دست پرور چشم سیاه تو اهل نظر نشانهٔ تیر نگاه تو
به مهر فضل شدم دست پرور غربت به دوستی غریبی بریدهام ز وطن