دست پاک

معنی کلمه دست پاک در لغت نامه دهخدا

دست پاک. [ دَ ] ( ص مرکب ) پاک دست. آنکه دستش پاک باشد. || کنایه از پرهیزگار و متدین. ( برهان ) ( آنندراج ). پارسا و پاکدامن. ( ناظم الاطباء ). || دست خالی و فقیر. ( از برهان ) ( آنندراج ). || ( اِ مرکب ) دستمال. ( برهان ) ( آنندراج ). دستمال و روپاک. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه دست پاک در فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] درستکار و امین.
۲. [قدیمی] تهیدست و فقیر.

معنی کلمه دست پاک در فرهنگ فارسی

پاک دست آنکه دستش پاک باشد

جملاتی از کاربرد کلمه دست پاک

زانکه چون دست پاک باشد سخت همی از انگبین نیالاید
گرم دو دیده بدوزند روی دوست ببینم که اندرون مصفا چو دست پاک کلیم است
عشق می‌خواهی، برافشان آستین بر هرچه هست دامن پاکان به دست پاک می‌باید گرفت
بر هدف انداخته از دست پاک زین دو کمان تیر زهی شست پاک
گیتی اندر دست او و زمال گیتی دست پاک آینچنین اندر جهان هرگز کجابد جز عمر
دامن یوسف به دست پاک ما خواهد فتاد بر زلیخا مصر را بیت الحزن خواهیم کرد
در تحیر ماند شست از خویش دست پاک گشت از خویش و در گوشه نشست
ز حق تا کار دین آرد به سامان ز فرقانش به دست پاک فرمان
ز کار خویشتنم دست پاک و حقه تهی که مهره چون بنشیند میان خوف و رجا
خواجه زنگی را غلامی چست بود دست پاک از کار دنیا شست بود