درمان پذیر

معنی کلمه درمان پذیر در لغت نامه دهخدا

درمان پذیر. [ دَ پ َ ] ( نف مرکب ) درمان پذیرنده. علاج شدنی. خوب شدنی. چاره کردنی. مقابل درمان ناپذیر. مداوا کردنی :
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
ازجان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست.خاقانی.رجوع به درمان شود.

معنی کلمه درمان پذیر در فرهنگ عمید

۱. درمان پذیرنده، قابل علاج.
۲. چاره پذیر.

معنی کلمه درمان پذیر در فرهنگ فارسی

( صفت ) علاج شدنی مقابل درمان ناپذیر
درمان پذیرنده خوب شدنی چاره کردنی

جملاتی از کاربرد کلمه درمان پذیر

هیچ طبیبم دوایِ درد نگفته ست درد که درمان پذیر نیست شگفت است
زحمت چه می برید بعلاج من ای طبیب دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
پناهندگان آلمانی در دانمارک که عمدتاً زنان، سالمندان و کودکان بودند، یک سوم آنها زیر ۱۵ سال سن داشتند. به طوریکه در مجموع ۵درصد از کل جمعیت دانمارک را تشکیل می‌دادند. در ۱۹۴۵ تنها ۱۳۰۰۰ پناهنده از جمله ۷۰۰۰کودک زیر ۵ سال در دانمارک مردند علت اصلی هم این بود که انجمن پزشکان دانمارک و صلیب سرخ این کشور تصمیم گرفتند تنها مراقبتهای پزشکی را صرف علاج آن دسته از پناهندگان بیمار بکنند که بیماریشان جمعیت دانمارک را مورد تهدید قرار می‌داد در نتیجه بیشتر کودکان بر اثر بیماری‌های کاملاً درمان پذیر جان خود را از دست دادند.
زحمت چه می بری بعلاج من ای طبیب دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
درد دلم ز لعل تو درمان پذیر شد آری ز لعل منفعت دل عجیب نیست
چون نبود درد تو درمان پذیر درد تو صد بار ز درمان بهست