درم خرید

معنی کلمه درم خرید در لغت نامه دهخدا

درم خرید. [ دِ رَ خ َ ] ( ن مف مرکب ) درم خریده. که با درم او را خریده باشند. بنده. ( شرفنامه منیری ). مملوک. زرخرید. عبد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
می آرد شرف مردمی پدید
آزاده نژاد از درم خرید.رودکی.خاقانی آن اوست غلام درم خرید
بفروشدش به هیچ که ناید پسند او.خاقانی.بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب.خاقانی.تا بر درش به داغ سگی نامزد شدیم
گردون درم خرید سگ پاسبان ماست.خاقانی.- درم خرید کسی ( چیزی ) کردن ؛ زر خرید او کردن. بنده او ساختن :
مگر معامله لااله الااﷲ
درم خرید رسول اللَّهت کند به بها.خاقانی.خود را درم خرید رضای خدای کن
دامن از این خدای فروشان فرونشان.خاقانی.

معنی کلمه درم خرید در فرهنگ عمید

غلام یا کنیز که او را با پول خریده باشند، بنده، کنیز: می آرد شرف مردی پدید / و آزاده نژاد از درم خرید (رودکی: ۴۹۹ ).

معنی کلمه درم خرید در فرهنگ فارسی

( صفت ) غلام یا کنیزی که او را با پول خریده باشند زر خرید .

جملاتی از کاربرد کلمه درم خرید

دولت به درم خرید نتوان ایوان به ارم کشید نتوان
آورد روی بندگی مابدلبری ما را درم خرید بلا کرد روزگار
ای مشک خطا خط سیاهت خورشید درم خرید ماهت
خاقانی آن اوست غلام درم خرید بفروشدش به هیچ که ناید پسند او
تا بر درش به داغ سگی نامزد شدیم گردون درم خرید سگ پاسبان ماست
خود را درم خرید رضای خدای کن دامن ازین خدای فروشان فرو نشان
مگر معاملهٔ لا اله الا الله درم خرید رسول اللهت کند به بها
از دیده درم خرید روی تو شدیم وز گوش غلام های و هوی تو شدیم
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب
هست جهان به چار حد ترک درم خرید او زر بهاش را فلک کرده ز شش جهت ضمان