معنی کلمه درربار در لغت نامه دهخدا درربار. [ دُ رَرْ ] ( نف مرکب ) درربارنده. بارنده درر. آنکه یا آنچه درها بارد. || فصیح. ( ناظم الاطباء ) : از رشحات خامه درربار ریاض اخبار شاه فلک اقتدار بر وجهی نضارت یابد. ( حبیب السیر چ تهران ج 3 جزو 4 ص 323 ).
جملاتی از کاربرد کلمه درربار تاب گریبان نظم درگه میلاد تو کلک درربار من لؤلؤ شهوار زد تا به ورق دست میر کلک درربار زد بر سر تیر دبیر دفتر و طومار زد